سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار منست
نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
چنانکه لایق این عهد استوار منست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
که در فراق رخت زیستن نه کار منست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار منست
نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
چنانکه لایق این عهد استوار منست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
که در فراق رخت زیستن نه کار منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بیقرار منست
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
[...]
سحاب سیل فشان چشم رودبار منست
سموم صاعقه سوز آه پر شرار منست
غم ارچه خون دلم می خورد مضایقه نیست
که اوست در همه حالی که غمگسار منست
هلال اگر چه به ابروی یار می ماند
[...]
ره حریف گرفتم که شیشه یار منست
خرد پیاده شد از من که می سوار منست
جراحتم همه راحت شد از سعادت عشق
گلی که در ره من بکشفد ز خار منست
اگر درستیی در کار جام و مینا هست؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.