دورگشت از من آنکه جانم بود
زنده بی جان همی ندانم بود
دل ز من برگرفت بی سببی
آنکه جان من و جهانم بود
جان سپردم بدو چو میدیدم
که همه قصد او بجانم بود
نیست در خورد خاکپایش لیک
چه کنم دسترس بدانم بود
گوئی اندر فراق ما چونی
چه دهم شرح چون توانم بود
گر کسی گوید آن فغان ز که بود
شاید ار گویم از فلانم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی رخ تو نمی توانم بود
زآنکه وصل تو چون روانم بود
دیدن روی تو به جان جستم
تا مرا طاقت و توانم بود
دل ببردی و ترک ما گفتی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.