مرحبا شادا زهی ای مه درآی
از کجا پرسیم بسم الله در آی
چشم بد از روی خوبت دور باد
سخت زیبا گشته خه خه درآی
روزها شد تا ندیدستم رخت
ساعتی بنشین بپا از ره درآی
این چه بدعهدیست آخر ای نگار
شرم از ما میکن و یک ره درآی
از سر دل دوستی گستاخ وار
بی تکلف ار در خرگه درآی
چند نوبت وعده ام دادی بهیچ
مردمی کن یکشب از ناگه درآی
ور تو می نتوانی آمد هر شبی
من بسازم هرمهی ایمه درآی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.