گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی

کشتی مرا و رفتی و ماتم نداشتی

گیرم نداشتی سر دل دوستی ما

باری زبان طال بقا هم نداشتی

ما را بخوشحریف نبایست داشتن

کاخر متاع عشوه گری کم نداشتی

جان خواستی تو از من و حالی بدادمت

یک بوسه خواستم تو مسلم نداشتی

ما را میان اینهمه تیمار و درد دل

بگذاشتی و از غم ما غم نداشتی

گویم که باز ده دل من گوئیم بطنز

اول تو داشتی زچه محکم نداشتی