گفتم از دست عشق جان بردم
خود کنون پای در میان بردم
طعنه دشمنان بشست ولیک
آنچه از دست دوستان بردم
عاشقم این همه قناعت چیست
گر روان را در آسمان بردم
دوش دیدم خیال او در خواب
بس خجالت که آنزمان بردم
گفت با این همه بخفتی هم
والله ار بر تو این گمان بردم
دیده گر خون شود ز غم شاید
که من از وی نه این نه آن بردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من به نیکی بدو گمان بردم
نیک من نیک بود و جان بردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.