مرا دلیست نه در خوردِ من، که بستاند؟
مرا ز دست دل خویشتن که بستاند
اگر رخت نبود، دل ز بر، که برباید
وگر لبت نبود، جان ز تن، که بستاند
وگر نه حسن تو بر ماه خط نویسد پس
خراج تو ز گل و یاسمن که بستاند
وگر مرا لب لعل تو یاریی ندهد
ز زلف کافر تو داد من که بستاند
در اشک غرقم و گویم که نیستم عاشق
ز من ندانم تا این سخن که بستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهندهی حس عمیق و کنجکاوی شاعر نسبت به عشق و دلبستگی است. شاعر میگوید که قلبی دارد که نمیتواند آن را از خود جدا کند و هیچ چیزی نمیتواند آن را بستاند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر زیبایی و جذابیت او نبود، چه چیز دیگری میتوانست دل را به تسخیر درآورد. در نهایت، شاعر در تضاد با احساساتش، در میان اشکها اعتراف میکند که حتی در حال گریه و در حال گفتن اینکه عاشق نیست، در واقع نمیداند که چه چیزی او را درگیر کرده است. این نشاندهندهی پیچیدگی عشق و احساسات انسانی است.
هوش مصنوعی: دل من در اختیار خودم نیست؛ آیا کسی هست که بتواند آن را از من بگیرد؟ و چه کسی میتواند در برابر ارادهی دل من بایستد و آن را از من جدا کند؟
هوش مصنوعی: اگر لباسی نباشد، دل بیتاب میشود و آن را میگیرد، و اگر لبی نباشد، جان از تن خارج میشود و آن را میستاند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بر چهره ماه نقش ببندد، پس از تو هیچ چیز دیگر به عنوان خراج و مالیات نمیخواهم، حتی گل و یاسمن را که در باغ میچینند.
هوش مصنوعی: اگر لبهای زیبا و شیرین تو به من کمک نکند، پس از زلفهای فریبندهات چه توقعی دارم که مرا به سرنوشت بهتری برساند؟
هوش مصنوعی: در دل غمی عمیق دارم و به خودم میگویم که عاشق نیستم، اما خودم نمیدانم تا چه حد این حرف را باور دارم و این احساس چه تاثیری بر من میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.