ای مهر تو در میان جانها
وای مهر تو بر سر زبانها
قدر تو گذشته از فلکها
صیت تو فتاده در جهانها
قاصر ز ثنای تو زبانها
عاجز ز مدیح تو بیانها
شبه تو ندیده آفرینش
مثل تو نزاده آسمانها
افلاک ز بهر خدمت تو
بسته کمر تو بر میانها
در مجلس انس چون خوری می
شاید که فدا کنند جانها
زآواز سماع مطربانت
ناهید همیکند فغانها
پربار شود ز دُر و شکر
از لفظ خوش تو کاروانها
از غایت خفت و لطافت
سوی تو روان شده روانها
بهرام سپهر و شیر گردون
از تیغ تو خواسته امانها
گردون ز پی کمین خصمت
آورده به زه بسی کمانها
رای تو به روزگار طفلی
واقف شده بر بسی نهانها
با عمر جوان و سال اندک
عقل از تو نبشته داستانها
آن لطف شمایلت حقیقت
از روح همیدهد نشانها
بشکست همای دولت تو
اندر تن خصم استخوانها
آنگه که به بزم زر فشانی
فریاد برآورند کانها
بیخدمت درگه تو ما را
بودهست به عمر بر زیانها
خواهیم به دولت تو زین بس
گر زنده بویم عذر آنها
تا کوکب سعد و نحس دائم
بر چرخ همیکند قرانها
از بخت بیاب کام و دولت
زان بیش که هست در گمانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غارت عشق تو جهانها
بر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوی لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در پیش جنیبت جمالت
[...]
نظاره کنان به روی خوبت
چون درنگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
این است تفاوت نشانها
نظار گیان روی خوبت
چون در نگرند از کرانها
در آینه نقش خویش بینند
زین است تفاوت نشانها
نظارگیان روی خوبت
چو در نگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
زینجاست تفاوت نشانها
ای جان و قوام جمله جانها
پر بخش و روان کن روانها
با تو ز زیان چه باک داریم
ای سودکن همه زیانها
فریاد ز تیرهای غمزه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.