گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

اجل منتخب الدین اوحد الفقرا

کند قبول سلام و دعا برون زشمار

بغایتی بلقای تو آرزو مندم

که شرح دادن بعضی از آن بود دشوار

تو خویشتن زمی اندر کنار گیر از آنک

گرفته حجره محروس دیگری بکنار

وگرت دست رسد درد گر صلت پیوند

که آن ستیره بیکبارگی گسست مهار

عنان بوقت نگهدار سخت و سست مگیر

که تا برون نکند سر زنیفه شلوار

تو سخت میکن و مرز آب میده و میرو

که قلتبانی ازو در جوار باشد خوار

ولی تو تنگ مکن دل که در نخواهی ماند

بهیچ جا بچنین کیر از چنان کفتار

نعوذ بالله ازین گفته خاکمان به دهن

ز طیبتی که درو واجبست استغفار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode