ای نهاده گوشه مسند بر اوج آسمان
وی گذشته پایه جاهت ز اطلاق مکان
ای طنین کوس فتح تو در اطراف زمین
وی صدای صیت عدل تو در اقطار جهان
صدر عالم کندین اقضی القضاة شرق و غرب
حاکم گردون نشین و خواجه حاکم نشان
نقطه خط سیادت بوالعلای جاه بخش
لعبت چشم شریعت صاعد صاحبقران
عقل تو الهام رنگ و عدل تو خورشید فش
خشم تو دوزخ نهیب و حکم تو گردون توان
پایمال قدر تو دست سیادت چون رکاب
زیردست امر تو صدر شریعت چون عنان
خامه حکمت نگارت خوب چون تدبیر پیر
خاطر قاروره پاشت تیز چون خشم جوان
چون تو بر منبر خرامی آسمانت مستمع
چون تو بر مسند نشینی جبرئیلت درسخوان
جانیوسف بر بنازد چونتو بنشینی بحکم
خاک لقمان سرفرازد چونتو فرمائی بیان
پیش رای انور تو حل شود هر مشکلی
همچنانکز خاصیت حل شده هما را استخوان
ذره دان از وقار طبع تو وزن زمین
شمه دان از نفاذ حکم تو سیر زمان
هم ز تقریر مثالت عاجز ادوار فلک
هم ز تصویر نظیرت قاصر ادراک گمان
چرخ چون لاله بپیش حکم تو طلق الجبین
دهر چون سوسن شکر عدل تو رطب اللسان
ای مسیر کلک تو بر شارع اسرار غیب
وی ممر حکم تو بر شاهراه کن فکان
طلعت میمون تو آیینه آمد کزو
صورت اقبال و دولت میتوان دیدن عیان
لطف محضی از پی آن هر کراجانیش هست
چون حیات آمیخته مهر تو با اجزای جان
چونتو در دست شریعت درفشانی در سخن
چون تو در صدر حکومت کلک گیری در بنان
عقل میگوید که گوئی طوطیست این یا قلم
روح میگوید که یارب شکرست این یا زبان
آسمان میخواند آندم قل اعوذ وان یکاد
مشتری میتابد آنجا رشته های طیلسان
دست عصمت چشم بدر امیل آهن در کشد
تا ز آسیبش نباشد مر جنابت را زیان
ای چو وهم از افتتاح آزمایش دوربین
وی چو عقل از ابتدای آفرینش کاردان
گر نسیم خلق تو بر خاک تبت بگذرد
ناف آهو سجده آرد پیش خاک اصفهان
چونبنات فکر تو جلوه کند در پیش عقل
عقل گوید نقدشد فیهن خیرات حسان
مثل تو نوباوه هم سن تو در فضل تو
زانسوی امکان بصد فرسنگ کس ندهد نشان
خردی و با چرخ اعظم در بزرگی همقطار
طفلی و با پیر عقل از بد و فطرت تو أمان
چون کنی رای سخن آنجا بلغزد پای عقل
چون کنی میل سخا آنجا بلرزد دست کان
شد روان فرمان تو بر شرع از روی نفاذ
ناشده بر ذات پاکت شرع را فرمان روان
تو رسیدستی بحد داوری در عقل و شرع
خصم گومیگو که نی؟ الله اکبر امتحان
هر که گوید ماه نو در چارده نبود تمام
گر کسی گوید که دیوانه است نبود دور ازان
هر چه اندر دمی محسود باشد آنت هست
هیچت ایدر می نباید جز که عمر جاودان
هر چه سر غیب در گوش قدر گوید برمز
عقل آنرا از ضمیرت باز جوید ترجمان
در نخستین پایه جاهت مناصب غرق شد
باش تاز ینپس چه خواهد کرد فیض آسمان
ابتدای دولت تو انتهای آرزوست
نیست گنجی کان نگردد یافت در این خاندان
ای بسا امید در دل مرده کز تو زنده شد
وی بسا جانهای پژمرده که شد تازه روان
از وجودت شد وفات صدر عالم خوشگوار
زین چنین مرهم بیاساید بلی زخمی چنان
تو نفس زن تابتبت مشک گردد باز خون
تو سخن گو تا بعسکر باز گردد کاروان
نیست بی کلکت انامل یا بفتوی یا بحکم
راست همچو نگنج و مارست ارنه بحر و خیزران
که گهی در مقلمه محبوس ماند کلک تو
زانکه او کردست روزی خلایقرا ضمان
تا محل عقل باشد در تجاویف دماغ
تا ممر نطق باشد در میادین دهان
همچو نطق آیات رایات تو بادا آشکار
همچو عقل از آفت چشم بدان بادی نهان
نیکخواهتر از رایت همچو رایت کاروبار
بدسگالتر از دستت همچو دستت خانمان
تا بتابد آفتاب از چرخ پیروزی بتاب
تا بماند آسمان در صدر بهروزی بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ستایش یک شخصیت بزرگ و حکیم پرداخته است. شاعر از او به عنوان کسی یاد میکند که در جایگاه بلند و والایی قرار دارد و قدرت و حکمتش در سرتاسر عالم شناخته شده است. او را به عنوان حاکمی عادل و بخشنده توصیف میکند که قدرتش در دست اوست و میتواند مسائل را حل کند. شاعر از زیبایی تفکرات و اندیشههای او میگوید و تأثیر مثبت او بر جامعه را ستایش میکند. همچنین، به ویژگیهای شخصیتیاش و تأثیرش بر دیگران اشاره میکند و از او به عنوان منبع امید و زندگی یاد میکند. در کل، این متن تجلیل و ستایش از مقام والای انسانی است که با حکمت و عدلش، دنیای پیرامونش را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: تو در مقام بلندی نشستهای که به آسمان نزدیک است و مرتبت و مقام تو فراتر از هر مکان و فضایی است.
هوش مصنوعی: ای صدای پیروزی تو در سراسر زمین و آوازه عدالت تو در تمامی جهان طنینانداز شده است.
هوش مصنوعی: سرآمد و بهترین قاضیها در شرق و غرب، در عرش آسمان پادشاهی میکند و سرور ما نیز حاکم بر آن است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیتی محترم و برجسته اشاره دارد که با شکوه و جاذبه خاصی در دنیای خود تأثیرگذار است. او به عنوان یک نماد از مقام و اعتبار شناخته میشود و چشمانش نمادی از اصول و قوانین اخلاقی و اجتماعی هستند که مقام بالا و شرف او را نمایان میکند. همچنین، ارتباط او با قدرت و تسلط بر دیگران را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عقل تو مانند الهامی است زیبا، و عدالت تو همچون خورشیدی درخشان میباشد. خشم تو مانند دوزخی است که نعره میکشد، و حکمت تو مانند دایرهای است که قدرت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: قدرت و مقام تو به قدری باارزش است که مانند رکابی زیر دست کسی است که فرمانروایی میکند. همچنین، شریعت و قوانین نیز بهسان عنانی هستند که هدایت امور را به عهده دارند.
هوش مصنوعی: قلم حکمت تو زیبا و دلنشین است، مانند تدبیر یک فرد باتجربه. در حالی که فکر و ذهن جوان، تند و تیز و نَخُس به مانند خشم و اعتراض است.
هوش مصنوعی: وقتی تو با زیبایی بر منبر میروی، آسمان ما به تو گوش میدهد و وقتی بر جایگاه نشستی، جبرئیل به تو گوش میدهد و از تو علم میآموزد.
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر زیباییاش بر دیگران میبالد و زمانی که تو بر تخت نشستهای، لقمان که حکیم سرشناس است، چون تو صحبت کند، به او عزت و مقام میدهد.
هوش مصنوعی: اگر به راهنمایی و نگاه تو توجه شود، هر مشکلی حل خواهد شد، همانگونه که ماهی که در آب شناور است، به دلیل خاصیتش در حرکت، به خوبی باقی میماند.
هوش مصنوعی: جزئیات و دقت طبع تو مانند وزن زمین است و تأثیر حکم تو در جریان زمان همچون نفوذ و اثرگذاری عمیق است.
هوش مصنوعی: هر زمان که بخواهند تو را توصیف کنند، زمانه و سرنوشت نیز از بیان ویژگیهایت ناتوان هستند؛ همچنین، هیچ کس قادر نیست مانند تو را به تصویر بکشد و درک کند.
هوش مصنوعی: چرخ فلک مانند لاله در مقابل فرمان تو سر به زیر است و زمان همچون سوسن به نیکی و شیرینی عدالت تو سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای راهی که جاذبههای زیبای تو در دل رموز و اسرار پنهان است و مسیری که دستورات تو به شکل واضح و روشن نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چهره خوشیمن تو در آینه میدرخشد که از آن میتوان به روشنی نشانههای شانس و موفقیت را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: مهربانی خالصی که در پی آن است، هر کجا که برود، مانند حیات است که با عشق تو در تمام اجزای وجود آدمی آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: تو مانند کسی هستی که در دست قانون نورافشانی میکنی و در کلامت به روشنی میدرخشی؛ همانطور که در رأس حکومت با دستانت به ایجاد و قلمزنی میپردازی.
هوش مصنوعی: عقل میگوید که گویی این صدا از طوطی است، اما روح میگوید که شکرگزاری است که این صدا از زبان میآید.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، آسمان در حال نواختن و خواندن است و در کنار آن، سیاره مشتری درخشانتر از همیشه در آسمان میتابد. اینجا هم رشتههای نازکی از نور و زیبایی وجود دارد که به نظر میرسد همچون پارچهای لطیف و رنگین در فضا کشیده شده است.
هوش مصنوعی: عصمت مانند دستی است که از آسیبها و خطرات محافظت میکند و به این ترتیب، چشم امیل در برابر تهدیدات ایمن میماند. این در واقع اشاره به قدرت حفظ و نگهداری از پاکی و بیگناهی دارد تا آسیب یا ضرری به موجودیت او نرسد.
هوش مصنوعی: تو مانند خیالی هستی که از آغاز آزمودن دوربین فاصله دارد و او مانند عقلی است که در ابتدای خلقت، دانا و ماهر است.
هوش مصنوعی: اگر نسیم لطیف وجود تو بر خاک تبت بگذرد، ناف آهو در برابر خاک اصفهان به احترام سجده خواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی فکر تو در برابر عقل نمایان شود، عقل به روشنی میگوید که در آن نیکیها و زیباییهای واقعی نهفته است.
هوش مصنوعی: هیچکدام از نوباوهها و جوانان همسن تو در فضیلت و صفات خوبت در دنیای امکان به اندازه تو وجود ندارند و هیچ نشانهای از آنها در این مقام و مرتبه دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: خرد و عقل تو در برابر عظمت و بزرگی کمتر از یک کودک است و با درک و تجربهای که داری، از تاثیرات منفی و طبیعت بد خود در امان خواهی بود.
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم به گفتن حرفی بگیری، ممکن است عقلت دچار تردید شود و در این کار دچار لغزش بشوی. همچنین، زمانی که بخواهی دست به بخشش بزنی، ممکن است دستانت به لرزه بیفتند و از این کار بازمانی.
هوش مصنوعی: فرمان تو بر اصول دین به گونهای جاری شد که هیچگاه بر ذات پاکت تاثیری نمیگذارد و این اصول به فرمان تو ادامه دارد.
هوش مصنوعی: شما به مرحلهای از قضاوت و ارزیابی در زمینه عقل و شرع رسیدهاید که مخالفانتان به شما میگویند: آیا این درست است؟ خدا بزرگتر از این امتحانهاست.
هوش مصنوعی: هرکس بگوید ماه نو در روز چهاردهم وجود ندارد، کاملاً اشتباه میکند. اگر کسی این حرف را بزند، نشان از خیالپردازی و جنون او دارد و دور از عقل و واقعیت است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در یک لحظه جذاب و دلپسند باشد، از آن توست. هیچ چیز دیگری در این دنیا نباید بخواهی جز زندگی ابدی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از عالم غیب به تو میرسد، بر اساس درک عقل تو، باید آن را از درون خودت تأویل کرده و مفهومش را بیابی.
هوش مصنوعی: در شروع، مقام و منزلت من به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. اما از این به بعد، نمیدانم که فیض و نعمت آسمانی چه سرنوشتی برای من رقم خواهد زد.
هوش مصنوعی: آغاز سلطنت تو پایان تمامی آرزوهای ماست. گنجی نیست که در این خاندان نتوان آن را یافت.
هوش مصنوعی: بسیاری از امیدها در دلهای ناامید بیدار شدهاند و بسیاری از جانهای خسته و پژمرده دوباره زندگی یافتهاند.
هوش مصنوعی: با وجود تو، عالم خوشبو و دلپذیر از بین رفته است، چون چنین درمانی میتواند زخمهایی را تسکین دهد، بله، زخمی به این شدت.
هوش مصنوعی: اگر تو نفس بکشانی، عطر تو مانند مشک پخش میشود. پس خون تو را بگو تا کاروان دوباره به حرکت درآید.
هوش مصنوعی: در دنیای ما هیچ چیز بدون وجود تو معنا ندارد. مانند قانونی که درستی دارد یا نصیحتی که به جاست. بر خلاف چیزی که به نظر میرسد، همه چیز به هم مرتبط است و هیچ چیزی بیفایده نیست.
هوش مصنوعی: گاهی قلم تو در محدودیت و زندانی به سر میبرد، زیرا آن کسی که روزی مردم را تأمین میکند، آنها را در اختیار او قرار داده است.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل در بخشهای خاصی از مغز قرار دارد، به طور طبیعی کلام و گفتار در قسمتهای دیگر دهان شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: برخی از کلمات و سخنان تو باید به روشنی بیان شود، همانطور که عقل از دیدن آفتاب پنهان میماند.
هوش مصنوعی: بهتر از این که با دلی نیکو و روشنی قلب کارهایی درست و پسندیده بکنیم، این است که در کارهایمان از انسانهای بد و خبیث دوری کنیم؛ چرا که تعامل با آنها میتواند به ما آسیب برساند و زندگیمان را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: به روشنایی و پیروزی امیدوار باش، تا زمانی که آفتاب برگردد و خوشبختی در آسمان برقرار بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.