شمارهٔ ۱۱۴ - این قطعه متوسط را یکی از بزرگان عصر از طبع خود باستاد جمال الدین نوشته و او را نزد خود خوانده
ای نقشبند عالم جان اندرین جهان
نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان
تو صورت جمالی لابل که گشته
معنی آن که خود نبود صورتی روان
نقش لقای خوب تو بینم منم جمال
نامت جمال نقاش آمد ز بهر آن
باتن بساخت جان چه شود گر لطافتت
باطبع با کثافت من ساخت همچنان
خاک ارچه هست سست و کثیف و گران و زشت
آب لطیف خوب سبک شد روان در آن
ور طبع تو نباشد با هم بطبع من
بس سازگار هست طبیبی در این میان
ناهید چرخ و طرف مه و آسمان لطف
یادآور ای عزیز که گفتن نمیتوان
از بهر اتفاق طبایع بماند یاد
تریاق اربعه ز حکیمان باستان
ای یار غار حب کن ازین حب یار غار
با جنتیان احمر و با مرو زعفران
باشد که طبع تر تو باطبع خشک من
زین نوش داروئی که بسازم کند قران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.