تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
از دم من چو دم صبح شود آتش بار
هر نسیمی که بر اطراف سپاهان گذرد
گر به گوشش نرسد ناله من نیست عجب
باد همواره بر اطراف گلستان گذرد
عالمی بهر نثارش همه جانها بر کف
آه از آن لحظه که آن سرو خرامان گذرد
بستان سلسله یک بار ز دستم تا چند
در غم زلف توام عمر پریشان گذرد
بگذرد بر من و چشمم متحیّر در پیش
خود چه گویم که چه ها بر من حیران گذرد
گر من از صبر هزاران سپر آرم در پیش
ناوک غمزه او آید و از جان گذرد
تا کیَم آتش دل شعله برآرد از جیب
و آب دیده رود و سیل ز دامان گذرد
از شب هجر پدیدار شود صبح جلال
بر سر دلشده هر مشکلی آسان گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان نوسانات زندگی و احساسات انسانی میپردازد. شاعر تأکید میکند که زمان برای همه یکسان نمیگذرد و برخی اوقات در خوشی و برخی دیگر در غم سپری میشود. او به شوق و دلتنگی خود برای محبوب اشاره میکند و از آتش عشق و اشکهایش سخن میگوید. شاعر در مقابل مشکلات و غمهایش صبر میکند، اما میداند که غم همیشه به سراغش میآید. در نهایت، او امیدوار است که در پایان سختیها، روزی روشن خواهد آمد و مشکلات برطرف خواهند شد.
هوش مصنوعی: فکر نکن که همه روزها به یک شکل سپری میشوند؛ گاهی در کنار محبوب خواهی بود و گاهی ناچار از دوری و درد فراق رنج خواهی برد.
هوش مصنوعی: وقتی که نفس من به مانند صبح دم شود، هر نسیمی که از کنار سپاهان بگذرد، آتش به بار میآورد.
هوش مصنوعی: اگر ناله و فریاد من به گوش او نرسد، جای تعجب نیست؛ زیرا باد همیشه در اطراف گلستان میوزد.
هوش مصنوعی: انسانها به خاطر او، جانهایشان را فدای او میکنند؛ آه از لحظهای که آن جوان خوشقد و قامت از کنار ما بگذرد.
هوش مصنوعی: عطر زلف تو را یک بار به من ببخش تا دیگر در اندوه آن عمرم هدر نرود.
هوش مصنوعی: زمانی بر من میگذرد و چشمانم در حیرت است که چه بگویم و چه چیزهایی در ذهنم میگذرد.
هوش مصنوعی: اگر من هزاران سپر از صبر برای مقابله با تیر چشمان او به جلو بگذارم، باز هم آن تیر خواهد آمد و من را از جان گذر خواهد داد.
هوش مصنوعی: تا کی این آتش دل به جوش میآید و اشکهایم سرازیر میشوند و سیل احساسات از وجودم بیرون میریزد؟
هوش مصنوعی: پس از شب جدایی، صبح زیبایی و شکوهی نمایان میشود و هر درد و دلشکستگی آسان خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
از دم من چو دم صبح شود آتشبار
هر نسیمی که بر اطراف گلستان گذرد
گر به گوشش برسد ناله من، نیست عجب
[...]
خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد
خاصه بر گلشن آن سرو خرامان گذرد
واجب آنست که از حال گدا یاد کند
هر که بر طرف سراپرده ی سلطان گذرد
بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار
[...]
رود آرام ز عمری که بهجران گذرد
کاروان در ره ناامن شتابان گذرد
بر گرفتاری دل خنده زنان می گذرم
همچو دیوانه که از پیش دبستان گذرد
بخت شاد است زویرانی ما در غم عشق
[...]
کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
همچو سیلاب که بر خانه بدوشان گذرد
دیده هر که نشد باز درین عبرتگاه
روزگارش همه در خواب پریشان گذرد
خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد
[...]
جان گذر میکند آن به که بجانان گذرد
قطره شد بیمدد آن به که بعّمان گذرد
دل چو غم میخورد آن به که غم دوست خورد
عمر چون میگذرد به که بسامان گذرد
تا بکی وقت بلاطایل و بیهوده رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.