خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد
خاصه بر گلشن آن سرو خرامان گذرد
واجب آنست که از حال گدا یاد کند
هر که بر طرف سراپرده ی سلطان گذرد
بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار
باد شبگیر چو بر صحن گلستان گذرد
که رساند ز دل خسته ی جمعی پیغام
جز نسیمی که بر آن زلف پریشان گذرد
هیچ در خاطر یوسف گذرد کز غم هجر
چه بلا بر سر محنت کش کنعان گذرد
خضر بر حال سکندر مگرش رحم آید
گر دگر بر لب سرچشمه ی حیوان گذرد
عمر شیرین گذراندیم بتلخی لیکن
نبود عمر که بی صحبت جانان گذرد
قصّه ی آن نتوان گفت مگر روز وصال
هر چه بر خسته دلان در شب هجران گذرد
پیش طوفان سرشکم ز حیا آب شود
ابر گرینده که بر ساحل عمان گذرد
بگذشت آن مه و جان با دل ریشم می گفت
بنگر این عمر گرامی که بدینسان گذرد
حاجی از کعبه کجا روی بتابد خواجو
گر همه بادیه بر خار مغیلان گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی باد خنکی است که از خراسان میگذرد و تأثیر آن بر گلشنها و دلهای عاشقان را توصیف میکند. شاعر بر اهمیت یادآوری حال گدایان و دلزخمیها تأکید دارد و به کنایات عاشقانهای در مورد عشق و هجران میپردازد. او اشاره میکند که هر چه بر دلهای خسته در زمان جدایی میگذرد، در روز وصال میتوان به درستی بیان کرد. همچنین به گذر عمر و ناراحتیهای ناشی از عشق و جدایی اشاره دارد و در نهایت به پیوند روحانی و معنوی در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: باد خنکی که بر خاک خراسان میوزد، خاصتر از همه بر باغی است که سرسبز و خوشبوست و در آن سرو زیبایی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از کنار درب سلطانی عبور کند، باید به یاد حال و وضعیت فقیران باشد و احساس خوشی یا ناراحتی آنها را در نظر داشته باشد.
هوش مصنوعی: بلبل که دلش شاد شده، خبر خوشی درباره آمدن بهار را از طریق باد شبهنگام میگیرد، وقتی که در میان گلستان پرسه میزند.
هوش مصنوعی: پیغام دلهای خسته جمعی به کسی نمیرسد جز نسیمی که به آرامی از روی موی آشفتهاش عبور میکند.
هوش مصنوعی: آیا یوسف به یاد میآورد که چه مصیبتهایی به خاطر دوری از او بر سر کنعانیان میآید؟
هوش مصنوعی: خضر با دیدن حال سکندر آیا به او رحم میکند، اگر او دوباره بر لب سرچشمهی زندگی بگذرد؟
هوش مصنوعی: ما مدت زیادی را با شیرینی و خوشی سپری کردیم، اما هیچگاه زندگی را بدون حضور محبوب نمیتوان به سر برد.
هوش مصنوعی: تنها در روز وصال میتوان داستان آن را روایت کرد، زیرا هر آنچه بر دلهای خسته در شب جدایی میگذرد، بیانکردنی نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که طوفانی در حال وزیدن است، اشک من از شرم مانند آبی میشود که از ابر بارانی در میآید و به سمت ساحل عمان میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه زیبا و دوستداشتنی گذشت، من با قلبی آسیبدیده به خودم میگفتم که نگاه کن، این عمر گرامی چطور به این سرعت میگذرد.
هوش مصنوعی: حاجی که به کعبه میرود، هرگز نمیتواند به بتهای بیارزش روی آورد، حتی اگر تمامی سفرها و راهها را بر روی خارهای سخت و ناهموار بگذرانید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
از دم من چو دم صبح شود آتشبار
هر نسیمی که بر اطراف گلستان گذرد
گر به گوشش برسد ناله من، نیست عجب
[...]
تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
از دم من چو دم صبح شود آتش بار
هر نسیمی که بر اطراف سپاهان گذرد
گر به گوشش نرسد ناله من نیست عجب
[...]
رود آرام ز عمری که بهجران گذرد
کاروان در ره ناامن شتابان گذرد
بر گرفتاری دل خنده زنان می گذرم
همچو دیوانه که از پیش دبستان گذرد
بخت شاد است زویرانی ما در غم عشق
[...]
کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
همچو سیلاب که بر خانه بدوشان گذرد
دیده هر که نشد باز درین عبرتگاه
روزگارش همه در خواب پریشان گذرد
خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد
[...]
جان گذر میکند آن به که بجانان گذرد
قطره شد بیمدد آن به که بعّمان گذرد
دل چو غم میخورد آن به که غم دوست خورد
عمر چون میگذرد به که بسامان گذرد
تا بکی وقت بلاطایل و بیهوده رود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.