هر کجا بشکفد گلستانی
نبود بی هزار دستانی
دل سوزانم از خم زلفت
همچو شمعی ست در شبستانی
خال عنبر بر آن کناره روی
همچو زاغی ست در گلستانی
در سرم تا هوای زلف تو خاست
نیست ما را سری و سامانی
بوالعجب حالتی که می ورزد
عشق آشفته پریشانی
من به وصل تو کی رسم، لیکن
تا بود جهد می کنم جانی
بر لب دجله کی توان دانست
حالت تشنه در بیابانی ؟
هر نصیبی رسد به درویشی
چون کریمی بگسترد خوانی
آخر ای ابر رحمت ایزد
بر سر ما ببار بارانی
هست شعر جلال سحر، ولی
نیست اندر جهان سخندانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زیباییهای عشق و دلخوشیهایی که از آن ناشی میشود میپردازد. شاعر از تصویر گلستان و دستانی که آن را میپرورانند استفاده میکند تا نشان دهد که زیبایی و عشق همیشه به دست و دلبازی نیاز دارد. او با اشاره به زلف محبوب و حالت شعلهور دل خود، نشان میدهد که عشق چگونه میتواند زندگی را پر از شوق و اشتعال کند. شاعر همچنین از دشواریهای رسیدن به معشوق میگوید و در عین حال امید به وصال را در دل دارد. او با اشاره به نداشتن آرامش و پیوسته جستجو کردن، عمق اشتیاق خود را بیان میکند. در نهایت، شاعر از رحمت و بارش باران الهی میخواهد تا بر سر عاشقان ببارد و اشاره میکند که اگرچه زیبایی شعر هست، اما سخنان عاشقانهای که در دل دارد، در جهان کم است.
هوش مصنوعی: هر جا که باغی شکوفا و زیبا باشد، بدون تلاش و زحمت بسیار نمیتوان به آن رسید.
هوش مصنوعی: دل تنگ و آشفتهام به خاطر زلفهای تو، مثل شمعی در یک شب تاریک میدرخشد.
هوش مصنوعی: خال عنبر بر آن کناره، همچون زاغی که در گلستانی نشسته است. این عبارت به زیبایی بوی خوش و جذابیت را در مقایسه با پرندهای سیاه در محیطی رنگارنگ و خوشبو توصیف میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که در دل من آرزوی زلف تو بیدار میشود، هیچ آرامش و ثباتی ندارم.
هوش مصنوعی: عشق حالتی شگفتانگیز و پر از درد و دلهره به انسان میدهد که دل و ذهن را درگیر میکند.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه زمانی به وصال تو خواهم رسید، اما تا آن موقع تلاشم را انجام میدهم و جانم را فدای این عشق میکنم.
هوش مصنوعی: در کنار دجله، چگونه میتوان اوضاع آدم تشنهای را در بیابانی درک کرد؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که به درویشی برسد، مانند یک بخشنده بزرگ، آن را در زندگی خود به اشتراک میگذارد و سفرهای فراخ برای دیگران میگستراند.
هوش مصنوعی: ای ابر رحمت خدا، بر ما ببار و باران فرود آور.
هوش مصنوعی: شعر زیبای جلال سحر وجود دارد، اما در دنیا کسی نیست که به خوبی از آن بهرهبرداری کند یا به اوج سخنوری برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
ما به هر مجلسی ز تو زده ایم
همچو بلبل هزاردستانی
بسته کاری نکرده ای با ما
مردمی کرده ای فراوانی
زود در هر چه خواستیم از تو
[...]
تا کی این لاف در سخن رانی
تا کی این بیهده ثنا خوانی
گه برین بی هنر هنر ورزی
گه بر آن بی گهر درافشانی
با چنین مهتران بی معنی
[...]
ای پناه همه مسلمانی
رافع بن علی شیبانی
تاج دینی و از مکارم تو
همه اصحاب دین بآسانی
در معالی بلند مرتبتی
[...]
من یکی شاعرم نه سامانی
نز نژاد ملوک ساسانی
نه مرا باد حشمت میری
نه مرا اسب و طوق سلطانی
نه غلامان رومی و خزری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.