بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه
بزن برآتشم امروز آب دوشینه
چه عزم بود که دیشب برفتی از بر ما
چه بود راست بگو آن شتاب دوشینه
کجا به خواب رود بی تو چشم من امشب
که در کنار تو خوش بود خواب دوشینه
هزار شمع نهادیم و خانه تاریک است
چو نور می ندهد ماهتاب دوشینه
همان سرشک و همان دل بجاست تا دانی
که حاضر است شراب و کباب دوشینه
غلام خویشتنم خوانده ای به مستی دوش
سرم ز چرخ گذشت از خطاب دوشینه
مده شراب به ما امشب ای ندیم که ما
هنوز بی خبریم از شراب دوشینه
معاشران همه هشیار گشته اند و جلال
هنوز بی خود و مست و خراب دوشینه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.