یاقوت شکربار ترا لذّت قند است
یک بوسه از آن لعل شکر بار به چند است؟
زنهار از آن غمزه عیّار که دایم
با کیش کمان باشد و با تیر ، کمند است
ما از هوس قدّ تو بر خاک نشستیم
بیچاره گیا را هوس سرو بلند است
چون مور ضعیفان شده پامال سواران
و آن را خبری نیست که بر پشت سمند است
حال دل دیوانه ما چند بپرسی
در سلسله حلقه زلف تو به بند است
ای خواجه برو پند مده بی خبران را
کآن را خبری نیست که گوشش سوی پند است
آن چهره یار است فروزنده چو آتش
وین جان جلال است که سوزان چو سپند است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تیر خطا کردن تو دل گلهمند است
ای سخت کمان قیمت یک تیر تو چند است
هر چند بود بخت من غمزده کوتاه
الحمد که اقبال تو امروز بلند است
اهل خردم پند دهند از چه نگویند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.