ای به ما نزدیک همچون جان و دور از ما چو دل
کردهام از شوق لعلت دیده را دریا چو دل
تو دل و جان منی بیتو نشاید زیستن
یا چو جان خواهم که باشی در بر من یا چو دل
بند زلفت برگشودی شد دلم پیدا در او
لعل لب بگشا ز هم تا جان شود پیدا چو دل
تو به نزد ما عزیز و آشنایی همچو جان
ما به نزدیک تو خواریم و غریبآسا چو دل
جان به جایی ماند و دل جایی و من جای دگر
دل چو من تنها ز جان و جان ز من تنها چو دل
سرمه کش چشم مرا از خاک پایت ورنه من
عالمی پرخون کنم از چشم خونپالا چو دل
قطره خون است لعلت من خیالش را از آن
کردهام در اندرون سینه خود جا چو دل
ای جلال! از سر برون کن آرزوی زلف او
تا به کی باشی ازین سان بسته سودا چو دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت دلباخته و شیفته معشوق خود است. او معشوق را هم نزدیک و هم دور میبیند و احساس میکند که بیاو زندگی امکانپذیر نیست. معشوق برای او همچون جان و دل است، اما در عین حال حس میکند که در کنار او بیارزش و غریب است. او از درد دوری و تنهایی خود سخن میگوید و آرزوی نزدیکی و وصال را دارد. شاعر در این اشعار با استفاده از تصویرسازیهای زیبا، عواطف عمیقش را نسبت به معشوق بیان میکند و از جدایی و غم ناشی از آن به شدت رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای تو که همچون جان به ما نزدیک هستی و در عین حال از ما دور مثل دل، من از شوق لعل تو، چشمانم را به دریا مانند دل کردهام.
هوش مصنوعی: تو تمام وجود من هستی و بدون تو زندگی کردن برایم ممکن نیست. یا باید در کنارم باشی، یا مانند قلبم برایم ارزشمندی.
هوش مصنوعی: زمانی که بخشی از زلف تو را رها کردی، دل من در آن پیدا شد. لبهای زیبا را بگشایید تا جان نیز همچون دل، نمایان شود.
هوش مصنوعی: تو در نزد ما عزیز و محبوبی، اما ما در نزد تو همچون جان تو کمارزش و غریب هستیم.
هوش مصنوعی: روح من در مکانی و دل من در جای دیگری است و من در جایی دیگر قرار دارم. دل من که مانند من تنهاست، از جانم جداست و جان من نیز از دل من جدا و تنهاست.
هوش مصنوعی: اگر سایه ی نگاهت بر چشمم بیفتد، میتوانم از عشق و احساسات عمیقام چشمی پر از اشک و درد ایجاد کنم و به خاطر تو به عالمی پر از غم و اندوه تبدیل شوم.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسی عمیق و درد درونی پرداخته است. شاعر میگوید که تصور محبوبش برای او به مانند قطرهای خون شده است و این تصور به قدری در دل و درون او جا گرفته که نمیتواند از آن رها شود. این احساس نه تنها نشاندهنده عشق و وابستگی عاطفی اوست، بلکه از عمق درد و رنجی که ناشی از این عشق است نیز حکایت میکند.
هوش مصنوعی: ای جلال! آرزوی زلف او را از ذهن خود بیرون کن؛ تا کی میخواهی مانند دل، اسیر این خیال و آرزو باشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.