چو گل بگشاد لب را در ملاحت
زبان بگشاد بلبل در فصاحت
گلستان تازه گشت و غنچه بشکفت
وقاح الرَّقص و الاطیارُ ناحت
سمن هشیار و نرگس خفته مخمور
صبا بیدار و گل در استراحت
به قانونی دگر شد باغ و بستان
صبا تا کرد عالم را مساحت
نگارینا قدم نه در گلستان
که خندان باد همچون گل صباحت
غنیمت دان و کام از عمر برگیر
که من باری ندیدم هیچ راحت
از آن رخسار و لب حیران بماندم
تعالی اللّه زهی حُسن و ملاحت
کجا ره در شبستان تو آرم
که بادش ره نمی آرد به ساحت
جلال ار خون همی بارد عجب نیست
که بی خونابه کی باشد جراحت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و طراوت گلها و طبیعت اشاره میکند. با شکفتن گلها و آواز بلبل، باغ به زندگی و نشاط تازهای دست مییابد. او از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و از لذتهای زندگی و عشق بهرهبرداری میکند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که زندگی کوتاه است و باید از لحظات خوش و زیباییها استفاده کرد. همچنین، به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره کرده و به نوعی در غم و شادی عشق غرق است. در نهایت، او به این فکر میرسد که چقدر زیبایی و جلال وجود دارد و در عین حال، بینظمی در شبستان عشق را نیز میبیند.
هوش مصنوعی: وقتی گل لبخند میزند، زبانش به زیبایی باز میشود و بلبل نیز در سخنوری خود شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: باغ به تازگی شکوفا شده و گلها شکفتند، در حالی که پرندگان آواز میخوانند و به رقص درآمدهاند.
هوش مصنوعی: گل سمن در حال هوشیاری است و نرگس خواب است. نسیم صبحگاهی بیدار است و گل در حال استراحت قرار دارد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی باعث تغییراتی در باغ و بستان شد و بر جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، تأثیر گذاشت و آن را به شکلی تازه دگرگون کرد.
هوش مصنوعی: ای زیبای من، در گلستان قدم نگذار که همچون گل، نسیم خوشبو و شادیآور در انتظار توست.
هوش مصنوعی: از فرصت استفاده کن و از زندگی لذت ببر، چون من هرگز در زندگیام راحتی را تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: از آن چهره و لب زیبا، به شدت شگفتزده ماندهام. بزرگا، چقدر زیبایی و دلربایی تو فوقالعاده است!
هوش مصنوعی: کجا میتوانم در شبستانت آرام بگیرم در حالی که باد در این فضا نمیتواند بیاید؟
هوش مصنوعی: اگر جلال و عظمت بر خون پیشانی افروخته شود، تعجبی ندارد که زخم و جراحت چگونه خواهد بود اگر بدون خون زندگی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فصاحت میفروشی بی ملاحت
ملاحت باید آنگه بس فصاحت
از ایشان می پدید آمد فصاحت
علوم و نطق و اخلاق و صباحت
در آمد بلبل صاحب فصاحت
که بادا خسروا فرخ صباحت
مسلمانان دلی دارم جراحت
ندانم تا مرا زین دل چه راحت
لبم ریش دلم را تازه دارد
ز بس کان لب همی ریزد ملاحت
بیا کر حسرت لعل تو چشمم
[...]
رخ او مطلع صبح صباحت
لب او گوهر کان ملاحت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.