آنان که طالب تو نگشتند جاهلند
و آنها که دل به دست تو دادند عاقلند
در جست و جوی حسن رخت آفتاب و ماه
پیوسته در تردّد و قطع منازلند
یک ره شکنج زلف برافشان خلاص ده
دیوانگان دل شده کاندر سلاسلند
عشّاق ظن مبر که مهر از تو بَر کنند
یا دست و دل ز دامن عشق تو بگسلند
تنها نه من اسیر خم گیسوی توام
خلقی به جست وجوی تو مدهوش و بی دلند
ما غرقه در تموّج دریای بی خودی
وانان چه غم خورند که برطرف ساحلند
در چارسوی محنت و عشق و غم و بلا
امروز سالهاست که با ما معاملند
بردند شاهدان به شمایل دل جلال
فریاد ازین بتان که چه شیرین شمایلند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.