عاشقان اوّل قدم بر هردو عالم میزنند
بعد از آن در کوی عشق از عاشقی دم میزنند
جرعهنوشان بلا را شادمانی در غم است
شادمان آن دل که در وی سکه غم میزنند
تا برآمد از گدایی نام ما در کوی دوست
کوس سلطانی ما در هردو عالم میزنند
از خیالات رخش تسکین همییابد دلم
حوریان قدس آبی بر جهنّم میزنند
خاکیان یعنی که خاکآلودگان کوی عشق
چار بالش بر نُهم ایوان اعظم میزنند
عقل کل با عشق میگوید که بر من رحم کن
زورمندان پنجه با افتادگان کم میزنند
شیخ در محراب و ما را سجده ابروی دوست
هر گروهی پشت و پیش قبلهای خم میزنند
خیل مژگانم دو صف آراسته بر روی هم
ریزش خون میشود هردم که بر هم میزنند
دل چو جان میرفت جامه بر تن خود چاک زد
جامهها را چاک اندر روز ماتم میزنند
قدسیان هردم ز سیلابِ سرشک دیدهام
طیلسان خویش را در آب زمزم میزنند
ساکنان آستان عشق مانند جلال
از فراغت پشت پا بر ملکت جم میزنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حقپرستانی که از عشق خدا دم میزنند
گام اول پشت پا بر هر دو عالم میزنند
میکنند آنان که حق را بهر دنیا بندگی
بوسه بر دست سلیمان بهر خاتم میزنند
همنشینانی که از حق نمک دم میزنند
همچو دندان بر سر هر لقمه بر هم میزنند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.