به صحن گلشن گیتی ز اعتدال بهار
صبا بساط زمرّد فکند دیگر بار
به عاشقان گل و سنبل همی دهند نشان
ز رنگ و چهره معشوق و بوی طرّه یار
بساط سبزه نمودار چرخ وانجم شد
ز بس گهر که ببارید ابر گوهربار
عروس غنچه سوی حجله می رود گویی
که فرش جمله حریر است و راه جمله نثار
ز خاک تیره هوا را به دل غباری بود
درآمد ابر و به کلّی فرونشاند غبار
سپیده دم گذری کن به باغ تا بینی
ز رنگ و بوی ریاحین طراوت گلزار
اگر نه غالیه سوده ست خاکدان چمن
چراست غالیه بو هر گلی که آرد بار
به شکل لاله نظر کن که گویی افکندند
درون حلقه لعل بدخش مشک تتار
فروغ چهره گل بین و مهد زنگاری
چو آفتاب برین چرخ لاجوردی کار
شده ست تازه مگر خون میان لاله و گل
که هست آب زره پوش و بید خنجردار
کنند شام و سحر همچو عاشق و معشوق
شکوفه خنده شیرین و ابر گریه زار
بدین صفت که جهان سبز گشت و خرّم شد
نه از نسیم شمال است و اعتدال بهار
به دور تربیت عدل شاه ملک آرای
به چارسوی جهان سبز شد در و دیوار
جمال چهره اقبال شیخ ابواسحق
که آستان در اوست قبله احرار
خدا یگان فلک حشمت ستاره حشم
جهان پناه ممالک ستان گیتی دار
قضا نفاذ و قدر قدرت و فلک شوکت
زمانه حکم و زمین حلم و آسمان مقدار
سماک رمح و سها ناوک و هلال کمان
زحل مکان و قمر عزم و مشتری دیدار
ستاره شرف و کان جود و بحر سخا
سپهر لطف و جهان وفا و کوه وقار
بشسته چشمه تیغش سپیدی از رخ روز
زدوده خنجر تیزش سیاهی از شب تار
زهی نعوت جلالت برون ز حدّ بیان
خهی صفات کمالت فزون ز حدّ شمار
ز خطبه تو بلند است پایه منبر
ز کنیت تو درست است سکه دینار
مثال کلک تو جاری ست بر سیاه و سپید
ز شرق و غرب جهان تا به روم و هندوبار
ز رشک سرعت کلک و نفاذ منشورت
همی بپیچد بر خود سپهر چون طومار
به نزد همّت تو نه فلک چه وقع آرد
بلی حباب چه وزن آورد به جنب بحار
ز حکم و حلم تو پیدا شد آسمان و زمین
بدان دلیل که آن ثابت است و این سیّار
قضا که هیچ کس آگه نشد ز اسرارش
نهاده است کنون با تو در میان اسرار
زفان فتنه ز قدر تو هست یک نقطه
محیط دایره این هفت قبّه دوّار
منم که مادح این حضرتم به شام و سحر
منم که داعی این دولتم به لیل و نهار
مراست در دو جهان نیم جانی و آن نیز
به خاک نعل سمند تو کرده ام ایثار
درین جهان به وجود تو دارم آسایش
در آن جهان به تولاّت دارم استظهار
چو خاطر تو بر اسرار غیب مطّلع است
چه حاجت است که اخلاص خود کنم اظهار
به حضرت تو فلک را مجال قربت نیست
هزار شکر که دارم بر آستان تو بار
مرا که طوق غلامی ات هست بر گردن
عجب مدار ز من کز سپهر دارم عار
هزار سال اگر شکر نعمتت گویم
هنوز هرچه بگویم یکی بود ز هزار
مرا که سایه تو بر سر است غم نخورم
که چرخ با من و بخت من کند پیکار
به خواب در نرود چشم بخت من هرگز
که پاسبانی من کرد دولت بیدار
همیشه تا که بود خاک را ثبات و درنگ
همیشه تا که بود چرخ را مسیر و مدار
به رکن تخت تو بادا قرار دولت و دین
به گرد چتر تو بادا مدار هفت و چهار
جهان به کام و ستاره غلام و دولت رام
فلک مطیع و سعادت قرین و دولت یار
هزار قرن تو سلطان و من کمینه غلام
هزار سال تو مخدوم و بنده خدمتکار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بهار و زیباییهای طبیعت در فصل بهار اشاره دارد. در این شعر، به وصف گل و گیاه و عطر و رنگ آنها پرداخته شده و به زیبایی باغ و گلزار میپردازد. شاعر به قوس و قزح گلها و لطافت آنها اشاره میکند و تحولی را که بهار در دل زمین ایجاد کرده، توصیف میکند. همچنین به جمال و قدرتمندی شخصیتهایی چون شیخ ابواسحق اشاره شده و از نعمتهای خداوند و اثرات مثبت آن در زندگی بشر یاد میکند. شاعر احساس خضوع و بندگی نسبت به مقام و جلال این شخصیتها دارد و درمییابد که امنیت و آرامش او در سایه وجود ایشان است. در نهایت، او از وفاداری و خدمتگزاریاش به این شخصیت و نظام الهی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در باغ زیبای دنیا، به لطف اعتدال بهار، نسیم ملایم دوباره جادوگری طبیعت را به نمایش گذاشته و فرشی از سبز جواهرگونه گسترده است.
هوش مصنوعی: به عاشقان گل و سنبل نشانهایی از رنگ و چهره محبوب و عطر موهای یار میدهند.
هوش مصنوعی: زمینی پر از سبزه و گیاهان به دلیل بارش زیاد باران، رنگ و لعاب تازهای به خود گرفته است. آسمان نیز به خاطر بارش قطرات باران مانند جواهرات درخشان شده و زیبا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عروس غنچه به سمت اتاق خواب میرود و به نظر میرسد که همه جا با فرشهای نازک و لطیف پوشیده شده و راهی که میرود پر از گلبرگها و هدایای زیباست.
هوش مصنوعی: از خاک سیاه، غباری به دل آسمان نشسته بود و ابر آمد و تمام آن غبار را پاک کرد.
هوش مصنوعی: صبح زود به باغی برو تا زیبایی و عطر گلها را ببینی و از طراوت و تازگی فضای آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: اگر زمین چمن بوی خوشی نمیدهد، پس چرا بو به تمام گلها داده شده است که در آنجا میرویند؟
هوش مصنوعی: به لاله نگاه کن، انگار که درون یک حلقه ی قیمتی از سنگ های گرانبها و خوش رنگ، زیبایی ها و عطری خاص نهفته است.
هوش مصنوعی: رنگ و زیبایی چهره گل را مانند درخشش آفتاب در آسمان آبی ببین.
هوش مصنوعی: آیا خون تازهای در میان گلها و لالهها جاری شده است که حالا مانند زرهی بر روی آب و بیدی با خنجر دیده میشود؟
هوش مصنوعی: شب و روز مانند عاشق و معشوق در کنار هم هستند، یکی به شوق و شادی میخندد و دیگری در غم و اندوه میگرید.
هوش مصنوعی: با این حال که دنیا تازه و شاداب شده و بهاری خوشعطر به خود گرفته، دلیل آن نسیم خنک شمال یا هوای ملایم بهار نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر تدابیر عادلانه و تربیت درست شاه، تمامی جهان به شکوه و زیبایی فراگیر شده و همه جا پر از سرسبزی و رونق گشته است.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهٔ اقبال شیخ ابواسحاق، که در آستان او، محل توجه آزادگان است.
هوش مصنوعی: خداوند یگانه، فخر آسمانها و ستارههای درخشان است، که پناهگاهی برای جهانیان و سرزمینهای مختلف به شمار میرود.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر برتر و قدرتمندند، زمان با جلال و شکوه خود، حکم میراند و زمین با صبر و خویشتنداری رفتار میکند، و آسمان نیز اندازه و اندازهگیری دارد.
هوش مصنوعی: ستاره سماک مانند نیزه است و سها مانند تیر، هلال مانند کمان زحل و ماه مکان و قمر به معنای عزیمت و مشتری به معنای دیدار است.
هوش مصنوعی: ستارهای که نشانهی شرافت است و گنجینهای از جوانمردی و دریایی از سخاوت، آسمان پر از لطف و دنیایی پر از وفا و کوهی از وقار را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند چشمهای روشن و درخشان است که سفیدی روز را پاک کرده و تیغ تیز او مانند خنجری است که سیاهی شب را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: عظمت و جلال تو به قدری است که از محدودهی بیان فراتر میرود و زیباییهای کمال تو بیشتر از آن است که بتوان شمارش کرد.
هوش مصنوعی: بالاتر از حالتی که بر منبر قرار دارد، اهمیت و ارزش سخن توست و همچنین، نام تو به اندازهای معتبر و صحیح است که همانند سکهای با ارزش در دین و ایمان محسوب میشود.
هوش مصنوعی: شکل و زیبایی تو در همه جا مشاهده میشود، از رنگهای سیاه و سفید گرفته تا دورترین نقاط جهان، مثل روم و هندوستان.
هوش مصنوعی: به خاطر شتاب و توانایی قلم تو، آسمان مانند طوماری در هم میپیچد.
هوش مصنوعی: در برابر اراده و تلاشت، آسمان چه اهمیتی دارد؟ به واقع، حبابی که در مقابل جریانات دریا قرار دارد، چه وزنی میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر فرمان و بردباری تو، آسمان و زمین به وجود آمدند؛ زیرا آسمان ثابت و پایدار است و زمین در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: قسمت مقدر الهی به گونهای است که هیچکس از رمز و رازهایش مطلع نمیشود، اما اکنون این رازها را با تو در میان گذاشته است.
هوش مصنوعی: فتنه و آشوبی که در دنیای پیرامون تو وجود دارد، تنها به خاطر یک نقطه از قامت توست. این هفت گنبد گردان که به دور تو میچرخند، نمادهایی از قدرت و تأثیر تو هستند.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که در صبح و شب، به ستایش این مقام میپردازم و در هر لحظه به دعوت و حمایت این دولت نیکو مشغولم.
هوش مصنوعی: در این دنیا و آن دنیا فقط یک نیمهجان برای من باقی مانده است که آن را نیز فدای عشق تو کردهام.
هوش مصنوعی: در این دنیا به خاطر وجود تو آرامش دارم و در آن دنیا به سرپرستی تو امیدوارم.
هوش مصنوعی: وقتی که قلب تو از رازهای نهانی آگاه است، چه نیازی است که صمیمیت و خلوص خود را نشان دهم؟
هوش مصنوعی: به خاطر مقام والای تو، آسمان نتواند به تو نزدیک شود. هزار بار شکرگزار هستم که در درگاه تو حضور دارم.
هوش مصنوعی: من که به خاطر تعلق خاطر به تو به بندگی تو درآمدهام، نباید از من شگفتزده شوی؛ زیرا من از آسمان (سرنوشت) شرمندهام.
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم از نعمت تو قدردانی کنم و شکرگزاری کنم، باز هم هر چه بگویم هیچکدام به اندازهی یک بار از شعر و وصف تو کافی نیست.
هوش مصنوعی: من که سایه تو بر سرم است، نگران نیستم از اینکه زمان و سرنوشت با من درگیر شوند.
هوش مصنوعی: چشم بخت من هرگز به خواب نمیرود، زیرا همیشه مواظب و نگهبان من، خوشبختی و سعادت ام بیدار است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین استوار و ثابت باشد و چرخ زندگی و حرکت در مسیر خودش ادامه دارد، همه چیز به همین منوال خواهد بود.
هوش مصنوعی: امیدوارم که ثبات حکومت و دین در سایه پرچم تو برقرار شود و زیر چتر حمایت تو، همگان از آرامش و امنیت برخوردار گردند.
هوش مصنوعی: جهان به خوبی و خوشی میگذرد و ستارهها همیشه در خدمت ما هستند. حکومت و سیستم به نفع ما عمل میکند و خوشبختی همراه ماست، به طوری که سعادت همیشه در کنار ماست و اوضاع به طرز مطلوبی پیش میرود.
هوش مصنوعی: هزاران سال تو در مقام سلطنت و من در جایگاه خدمتگزاری و بندگیام. تو همواره در جایگاه بالاتر بودهای و من وظیفهام خدمت به توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.