گنجور

 
جهان ملک خاتون

از شام سر زلف تو صبحم شام است

پختم هوس لب تو لیکن خام است

چشمت نظری نکرد در حال جهان

بیچاره به هرزه در جهان بدنام است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode