جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۳ تا چند دلا ناله و فریاد کنی بر جان من شکسته بیداد کنی عمرم به غم فراق بگذشت چو باد جانا چه شود گرم دمی شاد کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنج ناشی از جدایی و فراق سخن میگوید. او به معشوق خود میگوید که هر چند به او ناله و فریاد کند و شکایتش را بیان کند، تأثیری ندارد. عمر او در غم فراق سپری شده و آرزو دارد که یک لحظه شاد و خوشی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگه میخواهی با ناله و فریاد بر دل شکستهام افسوس بخوری و ظلم کنی؟
هوش مصنوعی: عمرم در حسرت دوری از تو سپری شد، ای محبوب! آیا نمیتوانی برای لحظهای هم که شده، مرا شاد کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی
و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
دل پر غم دیگران مرا یاد کنی
بر خویشتن از گزاف بیداد کنی
در مجلس باده گر مرا یاد کنی
غمگین دل من به یاد خود شاد کنی
بیداد به یکسو نهی و داد کنی
وز بندگی و محنتم آزاد کنی
از رنج و ملال ما چه فریاد کنی
آن به که به شکر وصل را شاد کنی
از ما چه گریزی و چرا داد کنی
زان ترس که وصل را بسی یاد کنی
جانا چه بود که خاطری شاد کنی
وز لطف، دل خرابی آباد کنی
مرگی نبود غیر فراموشی تو
در خاک شوم زنده، گرم یاد کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.