مگر لطف تو باشد دستگیرم
ز پای افتادم آخر دست گیرم
اگرچه لایق حلقه نباشم
خداوندا به فضلت در پذیرم
منم مجرم ولیکن وای بر من
اگر لطفت نباشد دستگیرم
مسلمانان به راه کعبه وصل
بود خار مغیلان چون حریرم
نپرسی یک زمان از حال زارم
تو باشی دایماً ما فی الضّمیرم
ز جان باشد گزیرم کام و ناکام
به جان تو که از تو ناگزیرم
به بوی زلف مشکین تو عمریست
که جانی می دهم باشد بمیرم
بگشتم در جهان در جست و جویش
نباشد چون نگار بی نظیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر رحمت نیاری من بمیرم
بدان گیتی ترا دامن بگیرم
اگر شیرین نباشد دستگیرم
چو شمع از سوزشِ بادی بمیرم
بمُردم پیش ازان کاینجا بمیرم
درین سِر باش یا رب دستگیرم
بیا، جانا، که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منت پذیرم
خلاص من بجویید، ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم
نظر گفتند داری با فقیران
[...]
امید از وصل جانان برنگیرم
مگر کز غصهٔ هجران بمیرم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.