گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

هنوز از بادهٔ وصل تو مستم

که می گیرد به جامی باز دستم

چو چشم ناتوانت ناتوانم

چو لعل می پرستت می پرستم

ز باد صبحدم هر دم پیامی

به نزد یار مشکین مو فرستم

که از بوی سر زلفت نگارا

به سان آهوی تاتار هستم

ز پا افتاده ام از دست هجران

بگیر آخر ز وصل خویش دستم

من آشفته ی بی دل، دل و جان

به دام زلف و سودای تو بستم

به هجرانم ز دیده خون گشادی

به دام زلف کردی پای بستم

به دل بودم ز غم بسیار باری

بحمدالله کز آن غم باز رستم

 
 
 
باباطاهر

مو آن دل داده یکتا پرستم

که جام شرک و خود بینی شکستم

منم طاهر که در بزم محبت

محمد را کمینه چاکرستم

عطار

درآمد دوش ترک نیم مستم

به ترکی برد دین و دل ز دستم

دلم برخاست دینم رفت از دست

کنون من بی دل و بی دین نشستم

چو آتش شیشه‌ای می پیشم آورد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۹ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

چه دیدم خواب شب کامروز مستم

چو مجنونان ز بند عقل جستم

به بیداری مگر من خواب بینم

که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه