گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

هنوز از بادهٔ وصل تو مستم

که می گیرد به جامی باز دستم

چو چشم ناتوانت ناتوانم

چو لعل می پرستت می پرستم

ز باد صبحدم هر دم پیامی

به نزد یار مشکین مو فرستم

که از بوی سر زلفت نگارا

به سان آهوی تاتار هستم

ز پا افتاده ام از دست هجران

بگیر آخر ز وصل خویش دستم

من آشفته ی بی دل، دل و جان

به دام زلف و سودای تو بستم

به هجرانم ز دیده خون گشادی

به دام زلف کردی پای بستم

به دل بودم ز غم بسیار باری

بحمدالله کز آن غم باز رستم