درد دلم را ز تو گرچه نهان کرده ام
شب همه شب بر درت ناله ز جان کرده ام
در هوس روی تو ای بت مه روی من
پیک نظر در پیت مست و روان کرده ام
روی دلارای تو ماه تمامست و من
نسبت قد تو را سرو روان کرده ام
عشق تو سودم ولی هست به جانم زیان
در غم عشقت بسی سود و زیان کرده ام
زود بیا ای نگار بی سببست انتظار
چون قدمت را نثار جان جهان کرده ام
تا رخ زیبای تو گشت زلیخای حسن
یوسف جان در پیت جامه دران کرده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.