چون سر زلفش پریشان در جهان افتاده ام
با غمش نزدیک و دور از خان و مان افتاده ام
همچو سوسن ده زبانی می کند با من نگار
لاجرم از عشق او در هر زبان افتاده ام
از وصالش بر کران می داردم لیکن ز غم
در میان موج بحر بی کران افتاده ام
از غم عشق و جفای هجر و اندوه فراق
عاجز و آشفته حال و ناتوان افتاده ام
از وفای او امید مهربانی داشتم
لیکن از جور و جفایش در گمان افتاده ام
مدّعی بر من ترحّم کن که جای رحمتست
زآنکه محروم از وصال دوستان افتاده ام
ای صبا در حسرت سلطان مهرویان به کوی
من به ناکامی جدا از دوستان افتاده ام
با وصالت کی توان امّید خلوت داشتن
من که از خواری چو خاک آستان افتاده ام
از دهان یوسفم حاصل نشد کامی چو گرگ
لب به خون آلوده و خالی دهان افتاده ام
گوهر ار در خاک باشد چون برآری گوهرست
من به امّیدی چنین در خاکدان افتاده ام
در زمان چشم مستش فتنه در عالم فتاد
زان سبب من فتنه آخر زمان افتاده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد فراق معشوق صحبت میکند. او به تصویر میکشد که چگونه به خاطر زیبایی و allure محبوب خود، دچار عواطف و تلاطمهای روحی شده و از خانه و کاشانه دور افتاده است. عشق او به شدت او را آشفته و ناتوان کرده و امیدش به وفای محبوب تبدیل به ناامیدی شده است. شاعر همچنین از حسرت و غم خود در جدایی از دوستان و ناکامی در وصال یاد میکند و به دعا و درخواست ترحم از دیگران میپردازد. در نهایت، او به بیپناهی و پریشانی در شرایط خود اشاره میکند و از وضعیت فتنهانگیز عشقش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر موهای پریشانش در این دنیا فروافتادهام و حالا با اندوه او نزدیکم، اما از خانه و دیارم دور شدم.
هوش مصنوعی: همچون سوسن، زیبایی من با معشوقم سخن میگوید و بهخاطر عشق او در هر زبانی شاعری کردهام.
هوش مصنوعی: من امیدوار بودم که به وصال او برسم، اما اکنون به خاطر غم و اندوه در میانهٔ دریای بیپایان در حال غرق شدن هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر غم عشق و رنج دوری و ناراحتی فراق، حالتی آشفته و ناتوان پیدا کردهام و از این وضعیت ناتوان شدهام.
هوش مصنوعی: من به وفای او امید داشتم که مهربانی کند، اما حالا به خاطر ظلم و گردنکشیهایش در شگفتی و تردید افتادهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که به من میگویی رحم کن، اینک در موقعیتی هستم که نیاز به رحمت دارم، زیرا از رسیدن به دوستانم محروم ماندهام.
هوش مصنوعی: ای نسیم، من در حسرت دیدن آن پادشاهان زیبا به سر میبرم و اکنون به تنهایی و دور از دوستانم در کوچهام افتادهام.
هوش مصنوعی: با اینکه به وصالت رسیدهام، چگونه میتوانم انتظار داشته باشم که در تنهایی فراغت بگذرانم، در حالی که به خاطر ذلتی که دارم، مانند خاک در آستان تو افتادهام.
هوش مصنوعی: از زبان یوسف چیزی به دست نیاوردم، مثل گرگی که دهانش به خون آلوده است و در حالتی خالی و بینوا ماندهام.
هوش مصنوعی: اگر دُرّ و جواهر هم در خاک باشد، باز هم گوهر است. من هم با امید به این که روزی از این خاک برآیم، در این دنیای فانی زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: در زمانی که چشم مست او، سر و صدایی در دنیا به وجود آورد، من نیز به همین دلیل به دچار فتنه آخر زمان شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در میان موج بحری بیکران افتادهام
موج بحر بیکران را در میان افتادهام
منزلم بالای نُه چرخ است و من بر سطح خاک
زان همینالم که از نُه نردبان افتادهام
با همه رنج و بلایی در میان بنشستهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.