ای دل به گرد کعبه کوی تو در طواف
وی جان زده ز دولت وصل رخ تو لاف
گفتم شبی به دولت وصلت نوازشی
فرما، جواب داد مگو بیش ازین گزاف
گفتم به حلق تشنه ما ریز جرعه ای
زان جام لعل رنگ تو از دُرد یا ز صاف
ما را به غیر بندگی تو گناه نیست
گر می زنی به تیغ جفا ور کنی معاف
گر نیست در دلت که دهی کام ما ز لب
ما را ز عین عاطفتت یک نظر کفاف
در بحر خاطرت نگذشتم چو کاه برگ
باریست بر دلم ز غمت همچو کوه قاف
بازآ که در غمت ز جهان رفت صبر و هوش
بگذشت زاریم ز سر «فا» و «لام» و کاف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلدادگی و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر با بیان احساسات عاطفی خود به دور کعبه میگردد و از معشوق تقاضا میکند تا در شب وصال، او را نوازش کند. او از رنج و تشنگیاش برای عشق سخن میگوید و تأکید میکند که جز بندگی و عشق به معشوق، هیچ گناهی ندارد. شاعر از غم و درد قلبی خود مینالد و میخواهد که معشوق به او نگاهی بیندازد تا کمی از آلامش کاسته شود. در نهایت، شاعر از فقدان صبر و هوش خود در غم معشوق گله میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، به دور کعبهٔ معشوق تو در گردش هستی و جانم در خوشحالی از وصال و دیدن روی تو به خود میبالد.
هوش مصنوعی: به یک شب از معشوقهام خواستم که با محبت و نرمخویی به من پاسخ دهد، اما او گفت که بیشتر از این صحبت نکن، زیرا سخن بیهودهای است.
هوش مصنوعی: به کسی که به شدت تشنه است، گفتم کمی از آن جام زیبا و سرخ رنگ تو به حلق من بریز، چه شاید از شراب باشد یا از آب زلال.
هوش مصنوعی: ما فقط برای تو بندگی میکنیم و به جز این، هیچ گناهی نداریم؛ حتی اگر به ما جفا کنی یا آزار برسانی، باز هم ما را بخشیدهای.
هوش مصنوعی: اگر در دل تو نیست که خواسته ما را برآورده کنی، یک نگاه از احساس محبتت برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: من به عمق خاطر تو نرفتم، زیرا غمت بر دلم سنگینی میکند و همچون کوهی است که نمیتوانم از زیر آن خارج شوم.
هوش مصنوعی: بیا به سوی من، چرا که صبر و عقل من در حسرت تو از بین رفته است. ما در حالتی زار و غمگین هستیم و از حرفهای بیحاصل و غیر واقعی فاصله گرفتهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف
تا او فتاد پرتو رویت بنون و کاف
آئینه جمال تو دیدیم هرچه بود
عارف کسی بود که بدین دارد اعتراف
یارست هرچه هست درین دار غیر نیست
[...]
تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف
در هیچ حال با نفس آیینه نیست صاف
هم صحبتان به بازی شطرنج سرخوشند
تا نگذرد مزاج نفاق از سر مصاف
یاران اگر لبی به تامل رساندهاند
[...]
ای تربت مطهر تو خلق را مطاف!
کویت به از بهشت برین است بی خلاف
هر صبح و شام،خیل ملایک ز آسمان
آیند دور مرقد تو از پی طواف
شاها!تویی که زهره گردون ز هم درد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.