گنجور

 
جهان ملک خاتون

نام من در ورق عشق رخت نیست مگر

که ز حال من دلسوخته ات نیست خبر

ما سر اندر قدمت راست نهادیم بیا

سرو قد تو کند هم سوی ما نیز گذر

آتشین آه من اندر دل خارا بگرفت

چه کنم در دل سنگین تو چون نیست اثر

در دلت آه من خسته اثر می نکند

آه دل سوختگان را اثری نیست مگر

خوش سودایست ز پرگار جمالت در چشم

دل به جان آمدم ای دوست ازین دور قمر

من که فرهاد صفت باخته ام شیرین جان

خسروآسا تو بگو چند خوری گل به شکر

هر جفایی که تو کردی به جهان باکی نیست

جز فراق تو به دل نیست مرا هیچ بتر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کسایی

از خضاب من و از موی سیه کردن من

گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!

غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من

خردِ پیران جویند و نیابند مگر!

فرخی سیستانی

رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر

خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر

بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم

رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر

سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

عید شاداب درختیست که تا سال دگر

از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر

بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ

بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر

زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

دسته‌ها بسته به شادی بر ما آمده‌ای؟

تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر

عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر

غم عشق تو روانم بلب آورده بلب

درد هجر تو توانم بسر آورده بسر

شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه