چو چشمانت منم پیوسته بیمار
به محراب دو ابرویت گرفتار
ز هجران تو بیمارم طبیبا
به وصل خود مرا تیمار می دار
مرا تا کی چنین سرگشته داری
به قرطاس فراقت همچو پرگار
برفت از پیشم آن سرو سمن بوی
کجا سرو روان آمد به رفتار
ربود از من دل آن ماه سخنگوی
شنیدستی که ماه آید به گفتار
تو خوش خفته به خواب صبحگاهی
منم بیچاره در عشق تو بیدار
گرم بر باد غم چون خاک برداد
منم از جان و دل او را خریدار
جواز بار هجرانت ز جانم
به لطف خویشتن ای دوست بردار
من از جان و جهان و شادکامی
شدم بی وصل تو از جمله بیزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
منقش عالمی فردوس کردار
نه فرخار و همه پر نقش فرخار
هواش از طلعت ماهان پر از نور
زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار
بتانی اندر و کز خط خوبان
[...]
مرا با عاشقی خوش بود هموار
کنون خوشتر، که در خور یافتم یار
کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد
مه دو هفته من سر ز کهسار
کنون خوشتر، که با او بوده ام دی
[...]
نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمند است بار و بیخرد خار
نهان اندر بدان نیکان چنانند
[...]
خدای پاک و بی همتا و بی یار
هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.