در حسرت آن چهره و روییم دگر بار
آشفته روی تو چو موییم دگر بار
بر بوی امیدی که تو بر ما گذر آری
از لعبتکان سر کوییم دگر بار
از تاب سر زلف چو چوگان تو یارا
در کوی تو سرگشته چو گوییم دگر بار
تا خاک کف پای تو در دست من افتد
در گرد جهان در تک و پوییم دگر بار
مانند سکندر منم و چشمه حیوان
در ظلمت گیسوی تو جوییم دگر بار
تشبیه قدش کردم با سرو گل اندام
رنجید ز ما راست نگوییم دگر بار
از صبح نسیم سر زلف تو شنیدیم
در حسرت آن نکهت و بوییم دگر بار
گر دامن وصل تو به دست دلم افتد
از لعل تو جز کام نجوییم دگر بار
عشق تو چو سنگست و دل ما جو سبوییست
در شوق تو چون سنگ و سبوییم دگر بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.