سرو قدّت سایه تا بر ما فکند
شور و غوغا در وجود ما فکند
بر جهان دل دیده را بگشود باز
تا نظر بر آن قد و بالا فکند
هیچ می دانی سنان غمزه اش
در سر بازارها سرها فکند
آن دو زلف عنبرآسایش دگر
جان ما در بوته ی سودا فکند
وعده ی وصلش که می دادم به شب
آن نگار شوخ با فردا فکند
گفته بودم دست من گیرد به وصل
همچو زلف خویشتن در پا فکند
مردم چشمم به سربار از غمش
این دو دیده بر سر دریا فکند
لعل در پاشش ز شور شکّرین
آتشی در لؤلؤ لالا فکند
غمزه غمّاز آن دلبر ببین
بار دیگر در جهان غوغا فکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق شاهان را چه در تاب افکند
خلوتی را در خرابات افکند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.