باشد که درد ما به تفقّد دوا کند
کام دل ضعیف ز وصلش روا کند
آن سرو ناز رسته که در بوستان ماست
باشد که از کرم نظری سوی ما کند
مردم ندامتی ز خطا برده اند لیک
تا چند چشم مست تو چندین خطا کند
بادا جدا ز کام و دل و آرزوی جان
آنکس که یار ما ز بر ما جدا کند
بسیار وعده ای به وفا داد و بس عجب
بر عهد خویش دلبر ما گر وفا کند
گیرم وفا نکرد به قول خود آن نگار
چندین جفا بگو تو که بر ما چرا کند
بیگانه خوی از چه شدی دلبرا کسی
بیداد و جور این همه بر آشنا کند
ای محتشم تو سایه ز درویش برمگیر
تا هر نفس که در گذر آیی دعا کند
تا آفتاب روی تو تابید در جهان
دل رفت تا به سایه زلف تو جا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند
عیش و نشاط و شادی و لهوست مرمرا
تا ساقی من آن بت حوری لقا کند
زهره ست و ماه باده و رویش به روشنی
زان هر دو نور مجلس ما پر ضیا کند
آری چو ماه و زهره به یک جا قران کنند
[...]
هرچ از وفا به جای من آن بیوفا کند
آنرا وفا شمارم اگرچه جفا کند
با آنکه جز جفا نکند کار کار اوست
یارب چه کارها کند او گر وفا کند
آزادگان روی زمینش رهی شوند
[...]
چون مرد ترسد از حدئی کاوفتد و را
بهر وضو ز مسجد خود را جدا کند
بر قول بوحنیفه و شیبانی آن زمان
باید که آن نماز شده ز ابتدا کند
زیرا که نزد این دوامامش مجال نیست
[...]
با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.