مرا با درد عشقت آفریدند
میان عاشقان ما را گزیدند
دل و جان در سر کار تو کردیم
جهانی قصه ی دردم شنیدند
بسی گشتند در بستان فردوس
چو بالایت سهی سروی ندیدند
عجب نامهربانی با من ای دوست
چرا مهر تو را از ما بریدند
برآمد ماه رویش شام بر بام
همه چشمی در او از دور دیدند
چو دیدند آن مه خورشید منظر
سرانگشت تعجّب را گزیدند
بگفتم ماه رویا بی وفایا
بگفت آری بدین عیبم خریدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو رایتهای سلطان را بدیدند
چو دیو از نام یزدان دررَمیدند
چو میل شکرش در شیر دیدند
به شیر و شکرش می پروریدند
تمام انبیا این عز ندیدند
ز تو گفتند کل وز تو شنیدند
سبک، فرمان پذیران در دویدند
ز کان لعل گوهر بر کشیدند
چه تلخیها که مهجوران کشیدند!
ز شیرینان به جز تلخی ندیدند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.