گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا با درد عشقت آفریدند

میان عاشقان ما را گزیدند

دل و جان در سر کار تو کردیم

جهانی قصه ی دردم شنیدند

بسی گشتند در بستان فردوس

چو بالایت سهی سروی ندیدند

عجب نامهربانی با من ای دوست

چرا مهر تو را از ما بریدند

برآمد ماه رویش شام بر بام

همه چشمی در او از دور دیدند

چو دیدند آن مه خورشید منظر

سرانگشت تعجّب را گزیدند

بگفتم ماه رویا بی وفایا

بگفت آری بدین عیبم خریدند

 
 
 
اوحدی

چه تلخی‌ها که مهجوران کشیدند!

ز شیرینان به جز تلخی ندیدند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه