گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل از تاب شب هجرانش خون شد

تن مسکین ز آه دل زبون شد

ز دل نالم نگارا یا ز دلدار

ز دیده کاو دلم را رهنمون شد

میان خون دل او را بهشتم

ندانم حال آن بیچاره چون شد

چو دیدم عارض چون آفتابش

دل من همچو زلفش سرنگون شد

مرا بالا به وصلش چون الف بود

به درد هجر رویش همچو نون شد

مپوشان بیش از این رویت ز چشمم

که خون از چشمه چشمم برون شد

ندانم تا چه کردم در غم او

که او را دل چو بختم واژگون شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode