گرم ز حال بپرسی دمی غریب نباشد
ورم به وصل نوازی شبی عجیب نباشد
ز گلستان وصالت به غیر خار فراق
بگو چرا من بیچاره را نصیب نباشد
به شوق آن رخ چون گل اگر هزار بود
به زاری من دلخسته عندلیب نباشد
مگر به دولت وصلش دل من مسکین
ز هجر دوست به کان دل رقیب نباشد
محبّ صادقت از جان منم تو تا دانی
که جز غم تو مرا در جهان حبیب نباشد
به کام خاطر بدگو شدم ز هجرانت
گرم ز حال بپرسی دمی غریب نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد
باتفاق طبیبی به از حبیب نباشد
امید هست که بار از درم چو بخت در آبد
اگر چنانچه بد آموزی رقیب نباشد
ز ناله های حزیثم مترس و روی مپوشان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.