تا دو زلف تو پیچ و تاب آورد
شور در حال شیخ و شاب آورد
رشک روی تو ای پریچهره
لرزه در چشم آفتاب آورد
روی چون آفتاب دوست بدید
دیده ی ما به دیده آب آورد
جان چو مشتاق بود بر وصلت
از دل سوخته کباب آورد
حال دل با طبیب خود گفتم
صبر فرمود و با جواب آورد
کاین علاجست درد دوری را
چه کنم رایش این صواب آورد
بوی زلف بنفشه رنگ نگار
چو دماغم شنید خواب آورد
لب رود و سرود و بوی بهار
یادم از دولت شباب آورد
لطف جان بخش یار بر لب جوی
دف و چنگ و نی و شراب آورد
گفتمش بوسه ای بده صنما
زآن لب و چشم در خطاب آورد
زآن لب چون شکر عجب دارم
که به تلخی مرا جواب آورد
گل ز شرم رخش در آب افتاد
بر سر آتش و گلاب آورد
دیده ی بخت ما نشد روشن
تا رخ مهوشت نقاب آورد
آنچه من از زمانه می بینم
در جهان این بلا که تاب آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و از تأثیر عمیق آن بر دل و جانش سخن میگوید. او احساس شور و شوق را در وجود خود حس میکند و به یاد محبوبش، حالتی عاشقانه و غمانگیز به خود میگیرد. زیبایی محبوبش آنقدر دلربا است که حتی آفتاب و طبیعت نیز تحتتأثیر آن قرار میگیرند. شاعر به درد دوری از محبوب اشاره میکند و از طبیب دلش درمانی میخواهد، اما درمانی جز صبر نمییابد. با توجه به زیبایی و لطافت عشق، شاعر به عواطف خود در مواجهه با محبوب میپردازد و در نهایت به تلخیهای زندگی و معضلات زمانه نیز میپردازد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که موهای تو با زیبایی و پیچ و تاب خود، دل و جان مردم را به آشفتگی میآورد، حال خوشی به جوانان و پیران میبخشد.
هوش مصنوعی: حسادت زیبایی تو به قدری زیاد است که حتی نور آفتاب را به لرزه در میآورد.
هوش مصنوعی: صورت دوست مانند آفتاب است و وقتی به او نگاه میکنیم، چشمانمان پر از اشک میشود، گویا که از آب پر شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان در انتظار عشق و وصال است، همانند خاکستر سوختهای میشود که جانی پر از اشتیاق دارد.
هوش مصنوعی: احساسات دل را با پزشک خود درمیان گذاشتم، او از من خواست که صبر کنم و با پاسخ خود بازگشت.
هوش مصنوعی: برای درمان درد دوری چه کاری میتوانم انجام دهم، که راهش به درستی انجام شده باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی بوی زلف یار که رنگش به بنفشه میماند به مشامم رسید، خوابم برد و آرامش گرفتم.
هوش مصنوعی: لب رود، صدا و عطر بهار یاد مرا به دوران جوانی میاندازد.
هوش مصنوعی: دوست با مهربانی و لطافت خود، در کنار جوی آب، دف و چنگ و نی و شراب را به همراه آورد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که بوسهای به من بده، ای محبوب، که از آن لب و چشم تو در کلام من یاد کردم.
هوش مصنوعی: از آن لب شیرین مانند شکر تعجب میکنم که با تلخی پاسخ مرا داد.
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و شرمی که از دلرباییاش دارد، در آب افتاده و سپس در میان شعلههای آتش میسوزد و عطرش را به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: چشم بخت ما هیچگاه روشن نشد تا زمانی که چهره زیبای تو نقاب پوشید.
هوش مصنوعی: من آنچه را که در این جهان میبینم، نشانهای از سختیها و مصائب زمانه میدانم که برایم طاقتفرساست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی چون سوی احتساب آورد
مل چو گل در پای در رکاب آورد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.