ای مسلمانان فغان کان یار من یاری نکرد
با من بیچاره هرگز رسم دلداری نکرد
ما عزیز مصر جان بودیم باری در جهان
از چه رو آخر بگو با ما بجز خواری نکرد
ای بسا زاری که کردم در غم رویش ولی
رحمتی هرگز نگار من بدین زاری نکرد
زلف پرآشوب آن دلدار و چشم نیمه مست
با من آشفته دل غیر از سیه کاری نکرد
مردم چشم جهان بین در فراق روی تو
شب همه شب در خیالت غیر بیداری نکرد
آنچه چشمم کرد یاری در غم هجران تو
در زمستان فراقت ابر آذاری نکرد
چون خیال تو درآمد در نثار مقدمش
آن بت سنگین دل من جز جگرخواری نکرد
خون دل از دیده پالودیم در هجران و یار
من نمی دانم چرا جز مردم آزاری نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود به خاطر دوری و عدم محبت معشوقهاش سخن میگوید. او احساس میکند که مورد بیمهری قرار گرفته و هرچقدر هم که برای وصال و جلب توجه معشوق کوشش کرده، به نتیجه نرسیده است. شاعر به تلخی یادآوری میکند که در فراق محبوبش بسیار غمگین و زاری کرده، اما او هرگز پاسخ محبتآمیز به او نداده است. این احساس بینواختی و دلشکستگی در اشعارش به خوبی نمایان است و نشاندهندهی عمق عشق و دردی است که بر دوش میکشد.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، ناله و فریاد میزنم که یار من هرگز در سختیها به من کمک نکرد و هیچگاه محبت و دلجویی از من نداشت.
هوش مصنوعی: ما در دنیا جایگاه والایی داشتیم و مانند جان عزیز مصر ارزشمند بودیم، اما در نهایت بگو که چرا به جز ذلت و خفت چیزی نصیب ما نشد؟
هوش مصنوعی: بارها در غم چهرهاش گریه کردم، اما او هیچگاه به خاطر این زاریها و اندوه من رحمی نکرد.
هوش مصنوعی: زلف های پریشان آن معشوق و چشمان نیمه مست او، جز ایجاد آشفتگی در دل من، کار دیگری نکردند.
هوش مصنوعی: مردم آگاه و بینا در دوری از چهره تو، هر شب را در خیال تو سپری کرده و هیچگاه به خواب نرفتهاند.
هوش مصنوعی: چشمانم در دوران غم جدایی تو به من کمک نکردند و حتی در زمستانی که برای نبودنت غمگین بودم، بارانی نبارید.
هوش مصنوعی: وقتی که تصور تو در ذهنم شکل گرفت، آن معشوق بیاحساس من تنها به درد و رنج دل من افزود.
هوش مصنوعی: در دوران جدایی از محبوبم، اشکهام را مثل خون دل پاک کردم، اما نمیدانم چرا یارم فقط به من درد و رنجی بیشتر نداد و به جز آزار من، کار دیگری نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار در دلداری ما هیچ خودداری نکرد
یا چنین تمکین بما تقصیر در یاری نکرد
دیدمش در خواب و گردیدم به گردش تا سحر
کرد خواب آخر به من کاری که بیداری نکرد
عالمی را بی تو از شیون به تنگ آوردهام
[...]
در بر دلدار کی رفتم که دلداری نکرد
کی غم دل پیش او گفتم که غمخواری نکرد
کی به اوگفتم که بیمارم چو چشمت از غمت
کو به بالینم نشدحاضر پرستاری نکرد
کی به اوگفتم که از هجرت دلی دارم خراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.