نگار از حال زارم غم ندارد
به ریش خاطرم مرهم ندارد
طبیب سنگ دل دانم که در دست
به یک مو داروی دردم ندارد
دل مسکین من در درد دوری
به غیر از غم کسی همدم ندارد
از آن رو بر منش رحمت نیاید
که از من بنده بهتر کم ندارد
هلال عید می جستم چو دیدم
چو ابروی بت من خم ندارد
جز اینش نیست عیبی کان دلارام
بنای عهد خود محکم ندارد
اگر عالم همه طوفان بگیرد
جهان از دولت او غم ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق غم و تنهایی را منتقل میکند. شاعر دلتنگی و گرفتاری خود را با اشاره به بیتوجهی محبوبش و عدم تأمل در دردهایش بیان میکند. او نگران این است که به رغم همه تلاشها و خواستههایش، محبوبش هیچ توجهی به او ندارد و قلبش تنها با غم پر شده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که وجود محبوبش در زندگیاش حتی اگر به جز غم چیزی نداشته باشد، برایش ارزشمند بوده و در جهانی که او را دارد، هیچ غمی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق محبوبم به حال بد من توجهی نمیکند و درد و غم من هیچ تسکینی ندارد.
هوش مصنوعی: من میدانم که پزشک دل سنگی دارم، اما در دستانش تنها یک مو وجود دارد و آن دارویی برای درمان درد من نیست.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام در رنج و دوری، به جز غم هیچکس را برای همسری ندارد.
هوش مصنوعی: به این دلیل رحمت بر من نازل نمیشود که من بندهای هستم که در خود هیچ چیز برتری ندارم.
هوش مصنوعی: در جستجوی هلال عید بودم، اما وقتی آن را دیدم، متوجه شدم که به زیبایی و قوس ملایم ابروی معشوق من نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ عیبی جز این نیست که آن دلبر زیبا نتوانسته به عهد و پیمان خود وفادار باشد و در این راستا استحکام و پایداری لازم را ندارد.
هوش مصنوعی: اگر همه جا به هم بریزد و مشکلات فراوانی پیش بیاید، باز هم جهان نگران نیست، زیرا او (نفس مطمئنه یا شخص خاصی) بر همه چیز تسلط دارد و از نظرش هیچ نگرانی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.