بر من خسته ی هجران چه جفاها که نرفت
وز دو چشمت به دلم آنچه خطاها که نرفت
قد و بالات بلای دل ما بود مگر
که از آن در به سر من چه بلاها که نرفت
رحمتی بر من بیچاره نیاورد نگار
بر من دلشده از وی چه ستمها که نرفت
به رخ جان من خسته ی هجران دیده
از غم دوست چه خونی ز جگرها که نرفت
دم نیارم زد از آن دم که برفتی ز برم
در فراق رخت از دیده چه دمها که نرفت
سرو قدش شبکی بر سر ما بخرامید
به نثار قدم دوست چه سرها که نرفت
من جهان در قدمش کردم و از بوس و کنار
زان بت بنده نوازم چه کرمها که نرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.