دلم برفت و سر دست آن نگار گرفت
قرار در سر آن زلف بی قرار گرفت
به چین زلف تو پیچید و در خطا افتاد
وطن کنون دل مسکین در آن دیار گرفت
ز حال زار من خسته اش نیاید یاد
کدام دل که هم آن لحظه خوی یار گرفت
چو زلف خویش پریشان کند مرا احوال
مگر طریق جفا هم ز روزگار گرفت
بیا که دیده ز هجران تو چنان گرید
کز آب دیده ی ما جمله ره گذار گرفت
به باغ عمر ببارید دیده چندان اشک
روان کز آب دو چشمم درخت بار گرفت
رمیده بود دل از من چو آهوی وحشی
به هر دو ساعد سیمین دلم نگار گرفت
به خال عارض او مرغ دل فرود آمد
به دام زلف پریشان خود شکار گرفت
گرفته بود دو زلفت که یار شیدائیست
بگو به دست هوس دلبرا که یار گرفت
به شوق آن رخ چون گل دل رمیده ی ما
به بوستان جهان ناله ی هزار گرفت
نسیم زلف پریشان تو صبا آورد
ز نکهت سر زلفت جهان قرار گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دلتنگی شاعر نسبت به محبوبش حکایت دارد. دل شاعر بر اثر عشق به محبوبش آشفته و بیقرار شده است و از یادآوری حال زار خود، دیگران نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. او به زلفهای پریشان محبوبش اشاره میکند و میگوید که دلش به دام آنها افتاده است. شاعر از اشکهایش به عنوان نماد درد و جدایی یاد میکند و از زیبایی محبوبش و تأثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید. در مجموع، شعر تجلی احساسات عمیق ناشی از عشق و فراق است.
هوش مصنوعی: دل من رفت و به دست آن معشوق آرامی پیدا شد، و در آن موهای بیقرارش هم آرامش پیدا کرد.
هوش مصنوعی: موهای بلند تو به قدری جذاب و فریبندهاند که انسان را به خود مشغول کرده و در این مسیر به اشتباه میافتد. اکنون دل بینوا در آن سرزمین گم شده و به آنجا وابسته شده است.
هوش مصنوعی: در حال بدی به سر میبرم و کسی به یاد من نیست، مثل دلهای دیگر که در همان لحظه به یاد محبوب خود افتادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی او موهایش را به هم میریزد، حال من تغییر میکند. آیا روزگار هم از روش ظلم و بیرحمی پیروی میکند؟
هوش مصنوعی: بیا و ببین که چشمان ما از دوری تو چقدر میگریند که اشکهای ما حتی توجه رهگذران را هم جلب کرده است.
هوش مصنوعی: به یاد گذشتهها و روزهای سپری شده، با اشکهای خود به این عمر کوتاه و باغ زندگیام، جان ببخشید. این اشکها چنان زیاد است که از چشمهایم درختی سرسبز و بارور روییده است.
هوش مصنوعی: دل من مانند آهوی وحشی از من دور شده بود، اما محبوبم با دستان زیبا و نقرهایش قلبم را به دست آورد.
هوش مصنوعی: پرندهی دل به زیبایی چهرهاش نشسته و در دام زلفهای آشفتهاش گرفتار شده و شکار کرده است.
هوش مصنوعی: دو زلف تو را به عنوان نشانهای از زیباییات در نظر گرفتهام، اما این حس را به کسی بگو که عاشق است و در نهایت با اشتیاق به دلبریاش پرداخته است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهی آن، دل ما که بیقرار و مضطرب است، در باغ جهان با هزاران ناله و آه پر شده است.
هوش مصنوعی: نسیم ناشی از زلفهای آشفتهات، بوی خوشی به همراه داشت که باعث شد دنیا در آرامش و سکون قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه وداع بت من مرا کنار گرفت
بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
وصال آن بت صورت همی نبست مرا
بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
چو وصل او را عقل من استوار نداشت
[...]
بیاد شاه جهان عالم افتخار گرفت
ز بی قرار حسامش جهان قرار گرفت
علاء دولت و دین ، اتسز آن جهانگیری
که عالم از سر شمشیرش اعتبار گرفت
نهیب او بیکی حمله صد مصاف شکست
[...]
زمانه دامن اقبال شهریار گرفت
سعادتش چو دل و دیده در کنار گرفت
ظفر به همت گرز گر آن جمال گرفت
جهان به دولت شاه جهان قرار گرفت
یمین دولت و دین و امین ملت و ملک
[...]
طراوتی که جهان از دم بهار گرفت
شریعت از نفس صدر کامکار گرفت
خدایگان شریعت که قاضی افلاک
ز روی فرّخ او فال اختیار گرفت
بحکم آنکه سر سال برستانۀ اوست
[...]
سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
چو آن نگار جفاپیشه دست من نگرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.