ز آتش بیداد که بالا گرفت
شعله ی آن در دل خارا گرفت
زآنکه دل سنگ به حالم بسوخت
آتش جور تو که در ما گرفت
زآنکه همه کار جهان بر خطاست
کار جهان بین که چه یغما گرفت
سایه ی حق بود، چرا بی سبب
سایه ی الطاف ز ما برگرفت
غم بشد و طوف جهان کرد و باز
آمد و در جان جهان جا گرفت
خون دل خلق جهانی ز چشم
بس بچکید و ره دریا گرفت
قصّه ی درد من و جور غمت
چون بدهم شرح که هرجا گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و رنج ناشی از عشق و بیعدالتی است. شاعر از شعلههای آتش بیداد و تأثیر آن بر دل سنگ او سخن میگوید. او نشان میدهد که چطور آتش محبوب یا معشوقش در دل او نفوذ کرده و باعث سوختن او شده است. همچنین به ناامیدی در جهان و تأثیر منفی آن بر زندگی مردم اشاره میکند و اینکه غم و اندوه به زندگی جای داده است. در نهایت، شاعر از دشواریهای بیان درد و غم خود در مواجهه با این عشق نامتوازن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: آتش ظلم و ستم که شعلهور شد، اثر آن به دل سنگی نیز نفوذ کرد.
هوش مصنوعی: دل سنگی من از درد عشق تو به آتش افتاد و سوخت. این آتش ناشی از بیعدالتی و سختیهایی است که تو بر من وارد ساختی.
هوش مصنوعی: این جهان پر از خطا و اشتباه است و تنها کسی میتواند به درستی آن را درک کند که بداند چه چیزی از دست رفته و گرفته شده است.
هوش مصنوعی: سایهی حق همیشه وجود دارد، پس چرا بدون دلیلی، لطف و محبتش را از ما گرفته است؟
هوش مصنوعی: غم رفت و جهان به هم خورد، اما دوباره بازگشت و در دل جهان جا گرفت.
هوش مصنوعی: عشق و درد دل مردم به حدی زیاد شده که حتی از چشمانشان میریزد و در نهایت به دریا میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی من داستان درد و غم تو را تعریف کنم، آنقدر در جزئیات میروم که هر جا که بگیرم، سخت میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.