گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا فراق رخ آن نگار ممکن نیست

وصال آن بت سیمین عذار ممکن نیست

چه حالتیست ندانم میان ورطه ی عشق

شدم غریق و شدن برکنار ممکن نیست

ببرد آب رخ آن نگار و در غم او

میان آتش هجران قرار ممکن نیست

به بوستان وصالش بسی امیدم بود

کنونم از گل آن وصل خار ممکن نیست

دل ضعیف مرا حالتیست بس مشکل

که می خورد غم و بی غمگسار ممکن نیست

نه مرد عشق تو بودم ولی چه چاره کنم

به عشق روی توأم اختیار ممکن نیست

نصیحت من بی دل کنند و می گویم

سر بریدنم از وصل یار ممکن نیست

ز آب دیده ی ما سر به سر جهان بگرفت

به غایتی که از این سو گذار ممکن نیست