مرا عشق رخت یاری قدیمست
غم عشق تو دلداری قدیمست
نه امروزست ما را با غمت کار
که بازار تو بازاری قدیمست
نه گل را رنگ و بوی امروز بودست
جهان را بین که گلزاری قدیمست
به روی گل هزار آشوب دارد
گذار او را که بازاری قدیمست
جدیدی نیست ما را عشق رویت
که عشق طلعتت یاری قدیمست
بنای عاشقی از ما ندانید
حدیث عاشقی باری قدیمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.