گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا عشق رخت یاری قدیمست

غم عشق تو دلداری قدیمست

نه امروزست ما را با غمت کار

که بازار تو بازاری قدیمست

نه گل را رنگ و بوی امروز بودست

جهان را بین که گلزاری قدیمست

به روی گل هزار آشوب دارد

گذار او را که بازاری قدیمست

جدیدی نیست ما را عشق رویت

که عشق طلعتت یاری قدیمست

بنای عاشقی از ما ندانید

حدیث عاشقی باری قدیمست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode