صبوح روی تو بر ما دوامست
شب هجران تو بر ما چو شامست
هرآنکو نیست عاشق بر جمالت
در این عالم بگو تا خود کدامست
دل مسکین من همچون کبوتر
به شست زلف مهرویان به دامست
طبیبم شربتی از پخته فرمود
که ای مسکین تو را سودای خامست
از آن شربت که دادم، در قیامت
هنوزم تلخی هجران به کامست
ز عشق روی چون خورشیدت ای جان
دو چشمم بر می و مطرب مدامست
ز عشقش در جهان بدنام گشتم
که عاشق را نمی داند چه نامست
تو را جز من بسی دلدار باشد
مرا غیر از وصال تو چه کامست
اگرچه فارغی از حال زارم
دعای دولتت بر ما مدامست
بحمدالله در این ایام دولت
که چرخ توسن بدخوی رامست
چرا خون دلم بر تو حلالست
چرا در عشق تو خوابم حرامست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپیدهدم که وقت کار عامست
نبیذ غارجی رسم کرامست
مرا ده ساقیا جام نخستین
که من مخمورم و میلم به جامست
ولیکن لختکی باریکتر ده
[...]
یکی گفتی که رهْمان ناتمامست
کنون این ره تمامی راه رامست
چو حق را وفق نام او کلامست
ز فرقانست فاروق این تمامست
تو را در دلبری دستی تمامست
مرا در بیدلی درد و سقامست
بجز با روی خوبت عشقبازی
حرامست و حرامست و حرامست
همه فانی و خوان وحدت تو
[...]
بگفتش مذهب خوبان کدامست
بگفتا کش فریب و عشوه نامست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.