گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

تو را گیسو نگارا چون کمندست

مرا دل در سر زلفت به بندست

تو را چشمان چو نرگس پر خمارست

لب لعل تو شیرین تر ز قندست

تو را قدّیست همچون سرو آزاد

بر او میل دل ما بین که چندست

به روی آتشین تو نگارا

دل و جان جهان بر وی سپندست

بجز جانی ندارم در غم تو

ز لعلت بوسه ای ای جان به چندست

حیات جاودان خواهم به وصلت

چو بالای توأم همّت بلندست

بلای جان ما آن زلف و خالست

که ما را در چنین دامی فکندست

 
 
 
حکیم نزاری

خلاف وعده کردن ناپسندست

ببین کز وعده ی وصلِ تو چندست

مده دشنام ناخوش بوسه ای ده

چه زهرم می دهی آنجا که قندست؟

بترس از چشم شور و ابروی تلخ

[...]

اوحدی

نظر، کز راستی آید، بلندست

برون از راستی خود ناپسندست

جهان ملک خاتون

سهی سرو مرا بالا بلندست

لب جان بخش او خوشتر ز قندست

منم در عشق او نالان همانا

نمی‌داند شب هجران که چندست

کسی داند درازی شب هجر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه