بشد عمری که دارم بر خدا دست
که گیرد یک شبم وصل شما دست
ز دستم بر نمی خیزد جز این هیچ
که بردارم ز هجرت بر دعا دست
ز بخت خود نمی دانم که یک شب
دهد وصل نگارم گوییا دست
ز پای افتادم از هجران چه بودی
گرم دادی ز وصلت مومیا دست
طبیب من تویی دردم فزون شد
مدار آخر به دردم از دوا دست
به دیده خاک راهت را برفتم
ندادم بهتر از این توتیا دست
جفا تا کی کنی بر زیردستان
بدار ای نور دیده از جفا دست
وفاداری کنی زنهار مگذار
زمانی از گریبان وفا دست
رقیب از من چه می خواهی خدا را
بدار از دامن این بی نوا دست
قناعت گر کنی نفس ستمگر
نباشد پادشا را بر گدا دست
به پای شوق پیمودم جهان را
بگیر از روی دلداری مرا دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با اشاره به آرزوهایش برای وصال معشوق، از درد و درعذاب بودن خود سخن میگوید. او از خداوند میخواهد که یک شب به وصال محبوبش برساند و از هر گونه غم و هجرت آزادش کند. شاعر از شکست و رنج ناشی از جدایی میگوید و به درماندگی خود در عشق اشاره میکند. همچنین، در این شعر به وعده وفاداری و درخواست او از محبوب برای جلوگیری از جفا و بیرحمی اشاره شده است. این ابیات بهخوبی حس شوق و اشتیاق عاطفی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: عمر من در حالی گذشت که امید دارم در یک شب به وصال شما برسم.
هوش مصنوعی: از من برنمیآید هیچ کاری جز این که در این سفر، فقط دعا را همچون یک بار بر دست بگیرم.
هوش مصنوعی: نمیدانم که از سرنوشت خودم چه میخواهم، شاید یک شب فرصتی پیش بیاید تا معشوقم را در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: از عشق تو به زمین افتادم و از شدت دوری، چه بر من گذشت. تو مرا با محبتهای خود مانند موم گرم کردی، اما حالا از هم دوریم.
هوش مصنوعی: تو پزشک منی و دردم بیشتر شده است، بنابراین از درمان بیفایدهات دست بردار.
هوش مصنوعی: چشمم را به زمین انداختم تا به تو نگاه نکنم و نتوانستم چیزی بهتر از این در اختیار تو قرار دهم.
هوش مصنوعی: ای نور چشم، تا کی بر زیر دستان خود ظلم و بیرحمی میکنی؟ از این بدی دست بردار.
هوش مصنوعی: اگر به کسی وفا و صداقت داری، هرگز اجازه نده که در میانه راه و در زمانی از این نوع رابطه کوتاه بیایی.
هوش مصنوعی: ای رقیب، چه چیزی از من میخواهی؟ خدا را شاهد بگیر که از این انسان بیچاره دست بردار.
هوش مصنوعی: اگر رضایت به داشتههای خود داشته باشی، دیگر نفس، که میتواند ظلمگر باشد، بر تو حاکم نخواهد بود و در نتیجه، پادشاهی هم نمیتواند بر تو سلطهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: با عشق و شوق به سفر رفتم، از تو میخواهم که مرا در این مسیر پشتیبانی کنی و دلداری بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا تا در جهان کون و فسادست
وزیشان خاک مبدا و معادست
حمیدالدین ، در انواع محامد
که از مادر نظیر تو نزادست
ره آزادگی خلقت نمودست
در فرزانگی طبعت گشادست
تویی گردون فراز دهر و در دهر
[...]
رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
کجا دیدست بیجاده چنان خال
[...]
هر آن قوّت که نقد هر نهادست
به پیش زور دست عشق بادست
بود رسمِ سلام از بامدادان
اگر چه اتّفاق امشب فتادست
و لیکن چون توئی روزِ زمانه
ترا هرگه که بینم بامدادست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.