گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

چنین بیگانه وش آخر چرایی

نیاید از تو بوی آشنایی

جفا چندین مکن بر دردمندان

ز حد بردن نشاید بی وفایی

بکردی خشم و از چشمم برفتی

چو جان کردی ز تن باری جدایی

به درد دل گرفتارم خدا را

بیا جانا که دردم را دوایی

اگر شاه جهانم ور فقیرم

کنم در کوچه وصلت گدایی

چو جانی از تنم بیرون مرو ز آنک

چو رفتی از تنم کی با پس آیی

اسیر خار هجرانم نگارا

چه باشد کز در وصلم درآیی

به رندان خراباتی نظر کن

مکن زین بیش با ما پارسایی

تو و سلطانی و ناز و تنعّم

جهان و بی دلی و بی نوایی