گنجور

 
جهان ملک خاتون

بربود از من دل دلربایی

جز وصل او نیست دل را دوایی

درد دل من از جور یارست

سر بکنَد هم روزی ز جایی

دیدم رخش را دانم که روزی

از دیده آید بر من بلایی

تشبیه کردم گل را به رویش

دیدم ندارد چندان بقایی

کُشتی نگارا بیچارگان را

واجب نباشد بی خون بهایی

ای دل بیا تا با هم بگوییم

درد دل خود از بی وفایی

تو پادشاهی لیکن نباشد

اندر جهانت چون من گدایی

 
 
 
گلها برای اندروید
جمال‌الدین عبدالرزاق

دل گشائی چو قبا درپوشی

جان ببندی چو دهن بگشائی

تو بر آیینه نهی صد منت

پس رخ خویش بدو بنمائی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
کمال‌الدین اسماعیل

ز ابر چون برف سیم باریدی

گر بدی چون دل تو دریایی

باشد اومید با کفت گستاخ

هر زمان می کند تمنّایی

باز چرخ خرف دگر باره

[...]

عراقی

این چه رنگ است بدین زیبائی؟

چه لباس است بدین یکتائی؟

ابن یمین

دیده ام اکثر ممالک را

به ندیدم ز ملک تنهائی

سایه همسایه گیر اگر خواهی

تا چو ابن یمین برآسائی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه