گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

بده ساقی تو جام ارغوانی

ز دست غم مگر بازم رهانی

تن مسکین من از درد عشقت

گرفته چون دو چشمت ناتوانی

به هرزه در سر کار تو کردم

من خسته جگر جان و جوانی

به لعل دلکشش گفتم خدا را

بیا بوسی بده تا جان ستانی

روان پیش من آ ای سرو آزاد

که جانم را دل و تن را روانی

به الطاف عمیمت ای دلارام

چه باشد گر ز هجرم وارهانی

چو من از بندگانت بنده ای ام

کرم کن چون تو سلطان جهانی

 
 
 
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه